الان خیلی ذهنم پره
نمی دونم از کجاش بگم یا چطوری بگم یا چی بگم
ولی اون موقع هام رو که یه دفعه قاطی می کنم
مثلا می زنم بلاگمو یه دفعه حذف می کنم
یا تا چن ماه به هیچکدوم از دوستام نه تلفن می زنم و نه جواب اسمس ها و میس کالاشون رو می دم
یا خیلی از کارای دیگه عاشقشم / عاشق اون لحظاتم
چون یه سری از آدما حقشونه که باهاشون این جوری رفتار شه
از بس که بی معرفتن
قربون خدا با اون عظمتش برم
چرا انتظار داریم این همه ازمون بی معرفتی ببینه و دم بر نزنه
حقمونه که بزنه حالمونم بگیره
هوفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر پدر اون آدمایی که بی دلیل قضاوت می کنن و توهین می کنن و تهمت می زنن لعنت
آبجی گل من

بازم که داری جدی میگیری
ولشون کن ...هرکی هرکاری میکنه به خودش میکنه...لعنت بهشون .ولی این دلیل نمیشه که ما رو از داشتن یک آجی ساره خوب و دلسوز محروم کنی
برات دعا کردم آبجی جون...انشالله که همیشه برترین بشی..حقته....باید بشی....
چیکا کنم خو داداش فرداد نازنین



داداش ما آدما چرا این جورییم ؟
نظره لطفته داداشی
مقسی / خیلی دوس دارم پیش آقا امام حسین / داغونم واسش
می گن کرب بلا دنیاییه واسه خودش
مخصوصا بین الحرمینش
دلم بد این روزا داره پر می کشه نمی دونم باهاش چیکا کنم
داداش ممنون که انقد خوبی
ایشالله
اینگونه افکار زیاد تو این دور و زمونه کمیاب نیست............بازم خوبه اعتراف کنیم بهش.....................متوکاربامول واسه قولنج خوبه ولی نه از نوع مغزیش
من اهل قرص نیستم حالا واسه هر چی چه مغزی چه ...
منون از راهنمائیتون :)
کمیابکه نه در واقع پر یابن
کاملآ درکت میکنم!کاملآ...
باز کی ساره ی منو عصبانی کرده؟ بگو کی بی معرفته تا حالشو بگیرم عزیزم.
سر وقت آدرس می دم برو کلشو بکَن