کاش می شد خدا حافظی کرد و رفت
ضعیفه نیستم اگه نرم گورمو گم نکنم
سرم خرده به لبه تختم جر گرفته الان شدیدا از نظر روحی بهم ریختم
چقدم درد می کنه
آخه آدم ۱۱ شب میره سر وقت کیفش ؟ای ضعیفه ی بی مُخ / شدیدا از دس خودم عصبانیم
شایدم دارم هذیون می گم / نمی دونم
نکنه شماها نفرینم کردید آره ؟
بابا تو چرا مواظب خودت نیستی


آبجی جان ...خوبیت نداره آدم این همه با خودش درگیر باشه.
دلم سوخت گفتی که سرت اینجوری شده
ایشالله که زودتر خوب بشی خو
زندگی سرتا تهش یه شوخیه...پس بخند آبجی ساره تا دنیا به روت بخنده
تقصییر خودم نیس ... کلا زود رنجم :(
باشه
عزیزمیییییییی


حواست کجا بود ؟
هر چند خودم از تو بدترم
اینا اتفاق میوفته ایرادی نداره اما یه کم مواظب خودت باش آبجی قویه جونی
عاشقم دیگه ...
از بس که ...فکرم به همه جا هس غیر خودم
اصولن منم کلم به تخت زیاد می خوره همیشه ام میگم هرچی خونده بودم پرید
با این سرعت به روز میکنی من فقط می دوم بهت برسم
عوضش بعدش میشی یه دونده ی خوب :)
الهام بابت نوشته ی نا خوبم عذر می خوام که تو بلاگت جا گرفته
شاد باشید وسلامت
همچنان شما نیز :)
سلام ساره
چرا خود زنی می کنی آبجی
میگم اگه مثل من زمین بشه تختخوابت و آسمون بشه سرپناهت دیگه سرت نمی خوره جایی
با کلاسی که رو تخت میخوابی
من اگه بخوام نفرینت کنم همچی ییلاقی نفرینت می کنم که خودت هم بخندی
سلام داداش گلم
با کلاسی بخوره تو سرم که خورد تو سرم و سرم خراش برداشت داغون :(
داداش شوخی کردم بابت نفرین
کلا همه ی دوستان لطف دارن
و تو داداشم که که بهترینی
آخه من از دستت چکار کنم؟11 شب آدم میره زیر تخت دنبال کیفش؟اوووووووووووف
احمقم دیگه ... کلا مرض دارم