از این به بعد ناخوشی هام واسه خودم وخوشی هام و لحظه های خوشم واسه شما دوستای گلم...
دیگه تو این بلاگ فقط لحظه های خوشم رو با شما تقسیم می کنم ...
ناخوشی ها باشه واسه خومو خدای خودم :/
یه اتفاق : تو 172 دانشگاه ما دوم شدیم ..
و کم کم دارم به اون چیزی که منتظرش بودم یا بودیم می رسم
هنوزم که هنوزه تنظیمات بلاگم داغون و نمی تونم یه پست درستو حسابی بذارم / از دوستان بلاگ فایی هم معذرت می خوام چون بازم نمیتونم براشون نظر بذارم / واقعاعذر
سلاااااااااااااااااااااااام
خوش اومدی خانووووووووووووووووووووم!
دقیقآ منم چند وقتیه همین تصمیمو گرفتم !
حالا خدا میدونه میتونم سر عهدم باشم یا نه
سلام بر عزیز دل
خوشی از شوما صبای من
خدا کنه منم بتونم بمونم / بوس بوس بوس
به ما شک داری دیگه؟ما دوست خوبی نیستیم دیگه؟ما نمی تونیم به شما کمک کنیم دیگه؟ناخوشی ها مال ما نباشه چون نمی تونیم مفید باشیم نه؟

نه بابا شک چیه ..خدای نکرده
من فقط وقتی دوستام از ناراحتیم ناراحت می شن دلم درد میاد .. دوستام خودشون به اندازه ی کافی ناراحتی دارن ... دیگه دوس ندارم از ناراحتی منم ناراحت بشن
فقط همین
به به به تبریک میگم عزیزم.موفق باشی دکتر جانم
ولی دکترو شوما از کجا آوردی ؟؟.. نکنه تو