چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست
مرا در اوج میخواهی تماشا کن ، تماشا کن
دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند مرا با خود رها کردند
همه خود درد من بودند گمان کردند که هم دردند
شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند
جانم ؟
سلام بر ساره خانوم گل
خوبی؟چه شعر غصه ناکی...چی شده دوست گلم؟
رفیقی که اینجوری باشه که دیگه رفیق نمی شده دیگه.....
شاد باشی و پیروز
سلام بر بیتای نازنین

خوبم از احوال پرسی های شما ...
هیچی نشده ..کلا اپیدمی شده ...
آره رفیق نباید باشه ولی هس دیگه ...
قربونت برم دخمله
سلام بر ساره عزیز..
این پستت رو خیییلی می پسندم..
خسته نباشی..
دردو آقای کاوه
نظر لطفتونه ...
سلامت باشی
زنده باشی..
ـــــــــــــــــــ
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم
مستدام و پیروز باشید ...
قلم خشکیده در ذهنم ...
من عاااااااااااااااشقتم پس هیچوقت ازت نمی گذرم
فدایی داری ..عزیزم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر ساره خانوم. شعر نسبتا زیبایی بود. ممنون.
راستی تو بیت دوم اون "دروغین بودم" نه "دروغ این بودم".
خداقوت!
درود بر آقا بهنام ..
بله خب چون شاعرش در حد مولویو شاکملو سهرابو اخوانو حافظو .. نبوده است
شاعرش اردلان سر افراز بوده است .. و این که این شعر برای تداعی احولات ما بسیار مناسب حال
تشکر از ویرایشتون .... پایینده باشید
ممنون که افتخار دادید و بهمون سر زدید
لطفتون کم نشه :)