دوشنبه وقتی استاد داشت حضور غیاب می کرد ...رسید به اسم من بعدش برگشت گفت :
یادته ترم قبل هی زرتو زرت سوال می کردی ؟
( من نیشم رو باز کردمو به نشانه ی تایید سرمو تکون دادم )
بازم برگشت گفت :کلا تفکر سوالی داشتی ؟
هنوزم نیشم باز بود و
باز استاد بر گشت گفت : البته خوبه تو علم آدم ذهنش کنکاش کنه
خطاب به استاد که لیسانسشو دانشگاه مازندران گرفته و فوقشو علامه ی تهران و دکتراشو علوم تحقیقات تهران :
استاد خودت بریدیو دوختیو .. آخرشم کنف شدی
اوووووووستاد سر کلاس بهت نگفتم ولی اینجا بهت می گم :
من اگه تو درسام سوال نپرسم و هی همه چیو برای خودم تجزیه هو تحلیل نکنم اصلا درس بهم نمی چسبه
والااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چه می خنده ... آدرسو اسمت کو خو ..
ای بابا .. لینک بذارید دیگه ..
پست خوب چی بگم ممنون از داستانت. خوشمان امد.
خداقوت_پیمان
خب اگه چیزی نداری لازم نیس به زحمت بیفتی ... همین که هستی عالیه


ببین من حرفای مغزمو باید بریزم بیرون .. یعنی مغزم خالی شه تا من در مورد چیزای مهم تر تصمیم بگیرم و فک کنم .. این وبلاگ فقط مختص زائده های ذهنی ساره است .../ همین .. واسه همینه که از نظرتون مسخره مضحک به نظر میای
پیمان به مناسبت برگشت شیرینی گرفتم گذاشتم اون بلا سمت راست بلاگم رو طاقچه .. برش دار البته فقط یه دونه هااااااااااا
خودم تنهام،تنهاتر از تو شاید،اما دگرگونم کردی تنهایی خیلی سخته
لینکتون را بذارید لطفا ... تنهایی واقعا سخته
سلام بر ساره خانوم گل
بلی بلی.... حقشه...استاد پررو
سلام بر بیتای عزیزتر از جان
آره خیلی پروه تازه مغرور هم هس