کلی حرف هست .. کلی حرف دارم ..
می خواستم بگم
از اینکه ویندوز کامپیوترم رفته به درک و دارم از جای دیگه آپ می ذارم تا اینکه هفته ی قبلو بودم تهرونو .. برف امام زاده هاشمو .. جیگرکیه بسته هو .. جاش خوردن آشو اونم نصفه شب ..
از اینکه بهزاد پرویی کردو .. از نصایح رضاهو
از این ۱۲ شب راه افتادیم از شهر مربوطه و تموم راه رو تا رسیدن به تهرون .. تا خوده صبح تخمه خوردیمو بحث کردیم
از صمیمیت بچه های گروهو .. از قهقه های دخترونه ی دوستانو .. قنج رفتن دله پسرای گروهو ( تو روحمون .. که نمی تونستیم سوتی ندیم و نخندیم .. )
از بحثای فلسفیو .. سیاسیو فرهنگیو اجتماعی تا رسیدن به بحث جِنو امثالهم .. و در نهایت پرویی همین بهزاد در پیش کشیدن بحث ازدواج
و جمع کردن اون سوالو جواب ندادن بهش توسط کارشناس بحثمونو
از رضا که واقعا مردیه واسه خودش .. و اینکه چقد واقعا حالیشه .. و چه پخته س
از نماز خوندن صبحمون تو پیاده روی خیابون فلسطین ...و وضو گرفتن تو همون پیاده رو ... کلا آبرو ریزی داشت می شد ( ریا نباشه ../ بحث مطرح کردن یه موضوع دیگه س .. این که تموم مسجد های اون خیابون بسته بود .. و ما جایی رو نداشتیم برای وضو و نماز )سر فرصت می گم از همش ..
الان نمی تونم از قولنج هام آپ بزنم .. چون همین نیم ساعت پیش موقع پیاده شدن از ماشین .. مثه اینکه موبایلم گم شد
اعصابم خورده .. چه شانسیه دارم من .. بدبختی موبایلم رو سایلنت هم هست
پ ن نامربوط :
خدایا کی من از این انتظار باید در بیام
چه تهرونی اومدین و رفتین و میرین و میاین !
دیگه چه جایی باز مونده تو تهرون ؟
نه اومدن این دفعه م تفریحی نبود .. کاری بود
ولی با این حال خوش گذشت .. و حالو هوام عوض شد
مگه من کجاهای تهرون رفتم خو ؟
راستی کامنتم رو برای آپتون همین جا می ذارم
راس می گید تنها مزیت تهرون همونه که آپ گذاشتید
اتفاقا ما که ۵ صبح رسیدیم خیابون فلسطین یه آقایی داشت روزنامه می ذاشت تو دکه ها .. هر چی هم بهش گفتیم یه جام جم بده نداد
یه چیزی نوشتم
آپم و ...
اومدم خوندمتون و نظرم رو در جواب کامنتتون گذاشتم .. قسمت نظراتتون برام باز نشد
ببخشید .. :)
وقتی خدا تحمیل میکند
نماز خواندن توی شرایط کجکی را
یعنی دوست دارد
از دستپاچه گیمان عشق بردارد ...
مثل دخترکهای گیج نگاه کند
چه طور دست پاچه اش هستیم ...
.........................
مرسی
تفسیر قشنگی از دستپاچگی دخترک های گیج داشتی
ممنون بابت اینکه افتخار دادی و نظر گذاشتی
واااای ساره جون از چی بگم من؟از بی وفایی ساره جونم از اومدنش و نگفتن و سر نزدن به دوستای مجازیش از بی جا بودن که ترجیح داده به بودن با دوستان مجازی از ساره ی بد که یه خبریم از خودش نداده که بریم ما دیدنش؟از چی بگم بی معرفت؟واقعا که
سلام
آیدای عزیز من یه ساره سو هزار تا مشغله ...
الهی ساره بمیره که کسی رو غمگین نکنه ... مگه عزیم شوما تهرونی ؟
به خدا سفر کاری بود ... خودمون از رفت تا موقعی که بر گردیم وقت نکردیم حتی چش رو هم بذاریم
جبران می کنم قربونت برم ... بر ساره ببخش
عیدت مبارک آِیدای من
امیدوارم خیلی زود موبایلت پیدا بشه عزیزم.
موبایلم پیدا شد
سلام
یه هو هوس اش کردم
سلام قربونت برم ..
هوس چی ؟ هوس چی ساحل نازنینم ؟
مترسک به کلاغ گفت:
هر چقدر میخوای نوکم بزن..
ولی تنهام نذار..!!
به چشم
سلام، به به بوی بادا بادا مبارک بادا میاد.
چشمم روشن.
خداقوت _پیمان
سلام
اگه این طوریاس که تو می گی .. من الان باید شیش صد تا شووووووووووووهر داشتم ..
آدم که به هر پیشنهادی جواب مثبت نمی ده
یا گاهی اوقات اصلا بهش توجهی هم نمیشه
بله بله چشمتون روشن ..
پیمان بیا به این آبجی ساره ت بگو خیلی هوایی شده
خدا قوت ـ آبجی ساره
چققققققد دلم برات تنگ شده بود!
امان از این روزای .....
سلااااااااااااااااااااااااام
سلام
الهی من قربون چشات برم که بغض کردی
منم دلم برات یه ذره شده ..
بدبختی نیستم ...
بوس بوس بوس
خوش بگذره خانم خوشگله
خدایا ساره جون مارو از انتظار در بیار بحق این روز عزیزززززز
بووووووووووس
یعنی میشه من از انتظار در بیام
آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــن
خدا از دهنت بشنوه
نازنینمی دخمله .. در پناه حق
سلام
اومدم اینجا که ازت خداحافظی کنم
فکر کنم تقدیر همه ی کرگدن های عالم تنهاییه
خیلی از دوستای قدیمیم تنهام گذاشتن
دیگه کسی بهم سر نمیزنه
انگار به کرگدن ها عاشقی نیومده
میرم یه گوشه و مثل بقیه ی کرگدن ها زندگی میکنم
نمیدونم کی بر میگردم
شاید خیلی زود دلم تنگ شد و برگشتم
شاید هم...
سلام
لطفا نرو ...
باش و بهمون سر بزن
درود بر شما .....
سفر کلا خوبه حتی اگر جگرکی هم بسته باشه .....
سفر کلا خاطره است.....
خاطره تنها داشته ما در کهنسالیست ......
به امید خاطرات خوش برای همه دوستان.....
حوصله کردی سری به ما بزن
پیروز باشی
سلام جناب ساکی .. بله درست می فرمایید
ولی کاش کی جیگرکی باز بود .. دلم بد جور هوس دلو قلوه ی امام زاده هاشمو کرده بود ... :)
در هر صورت نگذریم که آشش نصیبمون شد
بازم ممنون
سرزدم .. ولی قسمت نظراتتون برام باز نشد
سر فرصت بازم میام
در پناه حق
سلام ساره جون
برات ارزو می کنم که هر چه زودتر از این انتظاری که می گی خلاص شوی دعا میکنم موبایلت هم پیدا شود
پیشا پیش عید قربان رو هم بهت تبریک میگم
دوست داشتی به وبلاگ منم سری بزن
ممنون میشم
سلام عزیزم
آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
خدا از دهنت بشنوه
یعنی میشه ..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنونم گلکم .. موبایلم پیدا شد به لطف یه برادر
عید شما هم مبارکا باشه
به بلاگتون هم سر زدم
قربونتون برم ... در پناه حق
دورد
نوشته هایتان می گوید که کمی تا اندکی شلوغ هستید!
شخصیت گیرایی باید داشته باشید
بانویی با ساختار شخصیتی مذهبی مناسب (نه ریاکارانه و نه خشک و نچسب!)
در کوتاهترین جملات فضا و حس و حال سفر گروهی خود را القا کرده اید؛ دلم تنگ شد برای دوران دانشجویی
و در پس همه اینها دست مریزاد و خسته نباشید ضعیفه ی توانمند!
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
سلام
شلوغ ! نه هرجایی ..انرژی وافر دارم .. ولی خیلی اهل رعایت شرایط هستم
بله دوران دانشجویی دوران غیر قابل وصفیست مانند دوران سربازی جنس ذکور
شما خیلی لطف دارید .. واقعا ممنونم
مناسبت حضور شما در بلاگم برای من باعث بس افتخار است
سلامتو مستدامو موفق باشید
آش عزیزم
آهان
...ایشالله می خوری اونم خوبشو
بوس