قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

ببین چطوری آدمو عذاب می دن ..!

امروز که برای گرفتن نتیجه ی یکی از دروسم  رفته بودم  پیش استاد راهنمام ..بهم گفت :

خانوم فلانی حذفت کردم ..

گفتم واسه ی چی ؟ استاد من ترم آخرم

گفت ترم بد برش دار

من الان چن ماهه که دارم می رم کار آموزی تو یه سازمانی و کلی زحمت کشیده بودم

من ترم آخر بودم و داشتم دیوونه می شدم ..

گفتم چرا  ؟؟

و اون بدون اینکه جواب بده درو بستو رفت تو کلاسش

منم که هنگ کرده بودم و همون لحظه کلاس داشتم با چش گریون 

رفتم سر کلاس

تموم دو ساعتو داشتم تو کلاس گریه می کردم

استادمون خانوم بود و گفت چت شده گفتم استاد فلانی چنین حرفی می زنه

داشتم دیوونه می شدمو ..نمی دونستم باید چیکار کنم

که استاد خانومون گفت برو باهاش صحبت کن ...و با کلی اصرار اون من دوباره رفتم پیش استاد راهنما که بر گشت گفت خانوم فلانی شما حذفید به خاطر این دلیل ..این دلیل ...این دلیل

من که نمی دونستم منظورش چی بود

گفتم استاد من که خانوم فلانی نیستم من فامیلی و اسم کوچیکم اینه

استاد که چشای پف کرده مو دید کلی ازم معذرت خواست و گفت گریه کردی؟؟

که تو همین حین خانوم استادمون اومد پیش این استادمون و گفت شما بهش چی گفتی این تموم دو ساعتو داشت اشک  می ریخت؟؟

و اون گفت خیالت راحت کار شما خیلی خوب بود و گفت نگران نباشم

به همین راحتی تغییر موضع داد

من امروز از گریه کردن به هق هق اومده بودم


هیچ وقت این استادم رو نمی بخشم ..چون با کلی غرور و منیت حتی نکرد خوب بررسی کنه که اون طرف منم یا کسه دیگه ای

نزدیک بود امروز منوسکته بده


پ ن :

این شکلکو می بینید ..این منم ..

احتمالا به خاطر فعال شدن کودک درونمه ..خیلی از این شکلک خوشم اومده

احتمالا از این به بعد جای خودم از این شکلک استفاده می کنم پس چیزی بهم نگید

خدا جونم امروز خیلی روز بدی بود ..تموم روزم خراب بود

انصاف نبوداااااااااااااااااااااااااااااا

انصاف نبود

بیچاره آقام که امروز صبح  کلی  از گرفتگی صدام نگران شده بود

نظرات 2 + ارسال نظر
علی دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ب.ظ http://hotlove133.blogfa.com

خواستی بهش بگی:

شما خودشو ناراحت نکن

وفا(امید) دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

از آخر شروع میکنم:...
خوش بحالت که یکی برات نگرانه....
این اتفاق برای من عادیه چون کل زمان دانشجویی در حال کل کل با اساتید بودم چون به خاطر شرایط کاریم اکثر کلاسهارو دودره میکردم ولی یه استاد مغرور داشتیم اهل محمودآباد بود خیلی متکبر بود به بچه توهین میکرد مسخر میکرد هیچی نمیگفتن اما یک رویی ازش کم کردم که نگو
هیچوقت تو همچین موقعیتی تسلیم نشو محکم وایسا برا حقت
نمونش خودم کلا از 45روز کار آموزی فقط 4روز رفتم شدم18

ایشالله یکی برات پیدا می شه که از خودش بیشتر دوست داره
چطورهه ؟
چشم داداش امید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد