یه چن روز منتظرم یه خبری بهم برسه
ولی دریغ از خبر
خدایا قول بده هر چی مصلحتمه همون بشه
نامربوط نوشت :
آقا به نظرتون اگه شش ماه دیگه جنگ بشه ..کسی پایه س برا دفاع از کشور
داره کم کم دور از جون شما خاک تو سرمون می شه
ما رو بگو که تازه داشتیم زندگی دو نفره تشکیل می دادیم
تا دیروز به خاطر دلتنگی نمی خواستم از این کشور برم
الان دیگه اصلا دلم نمی خواد برم ..به هیچ وجه
غیرتی شدم در حد لالیگا
راستش من می شینم و نگاه می کنم
چون دارم ثانیه شماری می کنم که اینا برن
چه ربطی به اینا داره ..
حالا چه فرقی می کنه ..
از موقعی که سرزمین ایران بوده ..هی رفتن و هی اومدن ..
چی شد ؟ چه تغییری حاصل شد ؟
این بی ..برن یه سری بی پدر مادر دیگه میان جاشون ..مابه تفاوتش چیه ؟
من دارم از خاکی حرف می زنم که دوس ندارم دست یه سری بی گانه و استعمار گر بیفته :(
آره به نظر من که خیلی ها پیدا میشن آدم هایی که حتی شاید اصلا به قیافه شون هم نیاد
قیمت سکه رو بگو
آره منم موافقم الهام جان :)
خبره که خیلی وقته بهت رسیده....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مشکلات زیاده ... خیلی گند زدن.... به حدی که حتی دلم نمیخواد قیافه شون رو ببینم.... اما خاک سرزمینم چیزیه که با هیچی معامله اش نمیکنم... ناموسم برام بالاترین ارزش رو داره ژس برای حفظش همه چیزم رو میدم...سیستمدارای ما تنها چیزی که ندارن و بلد نیستن سیاست هست...
کدوم خبر امید جان ؟
پس من و تو و فانی تا حالا شدیم سه نفر برا دفاع از کشور ..باز جای امید واریه :)
خیره ایشالله خبری که بهت میرسه ساره خانوم

جنگو اصلا دوست ندارم اما درباره ی سکه فکر کنم همه وایمسن دور عروس و بهش میگن به به چه عروس نازی آفرین
سکه دادن رسمش افتاد دیگه
من که سکه هامو گرفتم
ان شالله که خیره ..من که هنوز منتظرم
خدا از بائثو بانی مخبر نگذره که هنوز بهم خبر نداده
اره کم کم داریم بدبخت میشیم...
بدبختی چیز خوبه شه ..
یکیش من ...
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ باریکلا پسر ..
پس جای امید واری هس
ای جونم . فکر کن جنگ بشه
باید شویتو از زیر قران رد کنی اب بریزی پشت سرش هر شب و روزم بشینی پای تلفن منتظر خبر با یه بچه تو شکم . مث فیلمای دهه شصتی
ای جانم ..عاشق بچه ی نبوده ی تو شکمم
نگو تو رو خدا ...دلت میاد
اگه اون بره منم باهاش میرم ..بی شوخی