قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

تریبون آزاد . . .

بچه ها من  تو این پستم یه تریبون آزاد راه انداختم

هر کی هر چی دوس داره و تو دلشه در مورد هر چیزی تو زندگی یا حتی به صورت طنز و یا حتی قلنج و یا حتی شعر یا هر چیزی که تو دلتون قلمبه شده با هر عقیده ای ..

دوس دارم پشت این تریبون آزاد پست من حرفاتون رو بزنید

می خوام بشم کسی که پای دردو دلتون میشینه





و اما  حرف دل خودم :


این روز ها باران می بارد

و باران

قطره هایی در آغوش دانه ها برف
این روز ها شاید با جشن بهمن هم آغوشی دانه های برف و باران را هم بشود جشن گرفت
و ما بچه بودیم و  ما تمام آذین بندی ها متعلق به خوده ما بچه های کلاس بود
وسایل تزئینات را می آوردیم تا جشنی بگیریم برای دهه ی فجر
بادکنک از نگار
آذین بندی ها از من ..از نرگس ..از نجلا
پسر ها هم نترس تر از دختر ها کمکیمان بودن برای بالا رفتن از نردبان
که پونز ها را در دیوار ها فرو کنند تا دیوار ها دردشان بیاد / اما دم بر نزنند / شاید دیوار ها دم نمی زدند برای دل خوشی ما شیطونک ها
تا ما آذین ببندیم و از درد دیوار جشن بگیریم
تمام کلاس را آذین می بستیم
پول می دادیم برای خرید وسایل مختص آش رشته
تا بابای مدرسه برایمان در یکی از روز های دهه ی فجر آش رشته بپزد و ماه بهمن را با خوردن آش جشن بگیرم
نفری یک کاسه ی کوچک / کاسه ای که باید از خانه می آوردیم / همه چیز از خودمان بود ..کاسه ..وسایل آذین بندی / وسایل آش
..چقدر مقدارش کم بود و چقدر می چسبید
و چقدر برایمان کم می ریختند
آش می خوردیم و بهمن را جشن می گرفتیم
و باران می آمد و در آغوش برف بود ..
و همه چیز زیبا بود با تمام کَمیو کاستی هایش
و امروز برف می آید در آغوش باران ..همه چیز هست
باران هست
برف هست
در آغوش همند ..
 رشته آش مامان هست و نه بابای مدرسه
همه چیز زیاد پیدا می شود

ولی جشنی در کار نیست



نظرات 19 + ارسال نظر
کاوه پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com

ای اشک دوباره در دلم درد شدی تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت گفتند دگر گریه نکن مرد شدی

بله آقا گریه نکن ..اشکاتو پاک کن
تو دیگه مردی شدی واسه خودت
حالا اشکاتو پاک کن

Nima پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ب.ظ http://nimacruise.blogsky.com

خوشبحالتون ما نه بارون داریم نه برف !

برای اولین بار بود که خوش به حالم شد ...

شبانه شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ب.ظ http://shabaneh.blogfa.com

نمیدونم از حضور یه غریبه ناراحت میشین یا....

من از جهانگردی در فضای نت لذت میبرم

شما از مهمانی آمدن چی؟[گل]

خیلی خیلی خوشحال میشم ..بنده نوازی فرمودین جناب
اومدم خونه نبودین :)

saeed شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.mirzaeesaeed.com

چرا منو پاک کردید؟

از کجا آقای سعید ؟؟
از کجا ؟

ت شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:45 ب.ظ http://http://kheilidoorkheilinazdik.mihanblog.com/

ای بابا روزگار دیگه زیادی داره تکراری میشه

می آی دس به دس هم بدیم و از تکراری بودن درش بیاریم
می آی ؟

تو شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:56 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

من از تریبون تو استفاده میکنم و با صدای خیلی بلند خیلی بلند خیلی بلند با تمام توانم هر چقدر هم که کم باشه فریاد میزنم فریاد میزنم فریاد میزنم که من یک روز یک روزی که سالها از آن میگذرد. سالها پیش. سالهای خیلی دور، ددر یک آن با آدمها با تمام آدم ها قهر کردم...

من قربونت برم که دلم برات خیلی تنگه
الان من برات بغض کردم ..چون دوستت دارم ..

pink شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام دوستم
اره خیلی برف جالبی هست مخصوصا زیر نور چراغ

سلام عزیزو شفیق مهربان
آی گفتی ..آی گفتی
ساحل امروز موقع اومدنم از اون شهر خراب شده ی معروف ..وقتی رسیدم میدان امام شهرمون یه برفی می اومد ه نگو
تو اون سرما تموم راه رو مثه یه عاشق تا خونه پیاده اومدم ..
امروز رویایی ترین روزم بود ..بعد بیستو چن سال زندگی این اولین باری بود که زیر بارش برف راه می رفتم
امروز تمامیتم زندگی بود ..
قربون نعمت خدا و خودش برم که تمومیتش شعفه
قربون تو هم برم مهربون من

همکنون... شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ http://hamaknoon.net

نه به خاطر من
به خاطر چهار انسان که هنوز زیر برف ها مرده اند .
آپم
بیا

خوندمتون جناب همکنون
ممنون بابت احساس مسئولیت و قلم ان سان دوستانیتان

علی شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ب.ظ

سلام خواهر بزرگوارم
واقعا لذت بخش بود و هست قدم زدن در این هوای رویایی
اونم بعد از این همه سال بی برفی...
متشکر بخاطر تریبون آزاد و نشستن پای درد و دل ما
و اما حرف دل...
گر همچو من فتاده این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
اینم حرف دل ما
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
روی پیشونی ما هم مهر تکفیر زدند
وهزاران حرف نگفته دیگر...
یاعلی(ع)

سلام
ممنونم بابت حضورتان
برادر یک گله مندی :
کاش شما که از سلامتی این صاحب بلاگ سایه روشن خبر داشتید دوستانش رو هم مطلع می کردید ...ثواب بود به خدا

صبا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ق.ظ

کاش مثه بچگی هام که عاشق همین شادی های دهه ی فجر بودم الانم با دیدن نوارای رنگی خوشحال یشدم....اما حالا بعد اون همه سال....اون همه خاطره یه چیزی تو ذهنم پررنگه......که چی؟؟؟؟؟

که هیچی . . . که اینکه بشینیم به روزا فک کنیم و حسرت بخوریم

فرهاد یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ب.ظ http://semicolon.blogsky.com

هیییی....
دست رو دلم نذار که دردش خیلی بیشتر از این حرفاست...
من چرا اینقد بدشانسم آخه!

فرهاد تو خوب میشی ..از خدا می خوام که اوضاع رو بر وفق مرادت بچرخونه برادر ..توکل داشته باش

رضا دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ http://rezasaki697.blogfa.com

خوب من چی باید بگم ......
من دخترکم رخسار رو خیلی دوس دارم .....

نه این خیلی بی ربط بود ......
آها .. من دلم برای بچگیام تنگ شده ... من هوس یه دل سیر دوچرخه سواری روی شن رو دارم هوس یه دل سیر تفنگ بازی ...... من دلم برای نهال و محمد فقیهی خواهر برادر دزفولی که همسایه ما بودن تنگ شده من دلم برای نیما بهرامی همکلاس کلاس سومم تنگ شده .... من دلم برای خودم میسوزه که دارم بزرگتر (پیر تر ) میشم....

سلام
خدا دخترات را برایتان و زیر سایه ی شما نگه دارد
درد و دل هایتان چقدر به دل نشست ..
یا علی مدد

بیتا دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ

سلام

خوبی دوست گلم...والا من از این اوضاع گله دارم....زمونه بدیه...هیچی سرجاش نیست...اما خب من هنوزم امید دارم و لبخند می زنم...اینجوری

شاد باشی و موفق دوست گلم

سلام ..شکر ..می گذره
شما خوبی بیتای نازنینم !
آره هیچی سر جاش نیست ..
بد زلزله ای اومده تو جامعه ی ما
خوبه ..خوبه که هنوز امیدواری و امیدوارم ..این نشان از وجود توکلت به خداست عزیزم
قربونت برم عزیزم ..
شادزی و ایام به کام

هیچ دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://diwarha.blogfa.com/

سلام ساره
من از اینجا عرض می کنم که خوشحال میشم وقتی کسی خوشحال میشه
شاد باشی ساره

سلام برادرم ..که حضورت یه دنیا رحمته
آره خودمم از شادی دیگران بسی خرسند می میشم
مستدامو پیروزو موفق باشی برادرم

وفا(امید) دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ب.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

سلام
خوبی؟
یادمه دوره راهنمایی دهه فجر هر روز باید یه کلاس مراسمو اداره میکرد نوبت کلاس ما شد مسئولش من بودم یه برنامه گذاشتم که فکر نکم بچه تا زمان مردنشون هم اونو فراموش کنن

سلام
ممنونم برادر امید ..می گذره
شما خوبی ؟
کاش یه خورده از برنامه ت تعریف می کردی
خوشحال می شدم بدونم
برادر امید به پیشنهاد من یه پست در مورد همین برنامه ی که گذاشتی بذار و ربطش هم می تونی بدی به همین فجر ..
مستدام باشی و سلامت برادرم
یا علی مدد

فرهاد جان چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ب.ظ

بهشگفت اگه دوسم داری واسه زندگیمون تلاش کن برو کار پیدا کن تا وقتی هم پیدا نکردی پیش من نیا , تا بابام راضی بشه بهم برسیم , پپسره دربه در دنبال کار گشت تا بالاخره بعد یک سال تو کافی شاپی به عنوان مستخدم یا همون گارسون کار پیدا کرد , اون روز پسره شاد وخوشحال بود می خواست این خیر خوش رو زودتر به عشقش بگه واونم خوشحال کنه اما هر بار که میخواست تماس بگیره صداش میکردن سفارش ببره سر میز , بالاخره تونست تماس بگیره اما جوابی دریافت نمیکرد , صداش زدن بیا این دوتا اب انارو ببر میز 4 , رفت با اما نمیدونست چرا میترسه رفت سر میز همچنان گوشیشم داشت شماره عشقشو میگرفت , سر میز که رسید قلبش وایساد اره انگار خودش بود عشقش که کنار یه غریبه نشسته و داره براش از اون خنده های شیطون میزنه همونای که دلشو برد . پسر ف

لینک و آدرسم که ندارید ؟
چرا نمی ذارید ؟

فرهاد جان چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.farhad-amini.blogsky.com

Darde del

آهان

فرهاد جان چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.farhad-amini.blogsky.com

Darde del

یعنی چی ؟ من متوجه منظورتون نمیشم

من......... سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:03 ب.ظ

شب بود و ستاره بودو من بودمو ماه ه ه ه ه
شب رفت و ستاره رفت و من ماندمو اه ه ه ه

شما آدرس ندارید علی ای الحال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد