زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توستشاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
شعر : سهراب
نقاشی: گرهارتز
از خط 9 تا 19 تقدیم به بهروز فخار ( چه بچه بازی هم درمیاره ) اگه از نقاشی هم خوشت اومد اونم تقدیم به تو
درود
سروده زیبایی است، خدا بیامرزد سهراب نازک خیال را
و چه جالب که هم راستا با نوشته این هفته من است!!
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
سلام بر جناب خورشید عزیز
درسته ..زیباست
ممنونم
سلامت باشید در پناه حق
یا علی
چه خر کیف میشه این بهروز فخار اینو بخونه
شاید ...
راستی امید جان چیزی نشده بابت اون سو تفاهمی که گفتی چی شده
سلام کئی جان
ته اماره بکوشتی کیجا
برو . بنویشتمه دتر
سلام داداشی علی ساره
ممنونم ..خوشحالم که هستی
آخی من عاشق شعر های سهرابم
خوش به حال پیمان بابا
بله شعر های سهراب واقعا فرح بخشن ..
بازگشت شکسته بال
بی هیچ نیازی به آدمکها
می دونستم اومدی
خیلی وقته پیدات کرده بودم
بوس
سلام بر زندگی چطوری
سلام عزیز و نازنین من
قربونت برم الهی ..کجایی ناز گل خانوم ؟
خیلی بهت سر می زنم ولی نیستی چن وقتیه ..
بوس