من خود دلم از مهر تو لرزید ,وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر,نه!
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر ,نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر ؟نه!
بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر ,بار دگر, بار دگر .....نه!
زیبا بود
ممنونم
لطف عالی مستدام ..
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر ,بار دگر, بار دگر .....نه!
خیلی زیباست...نمیدونم تو دیگه چرا... این روزا که روز خوشت باید باشه...
من با وبلاگت مشکل دارم آخرش کاری میکنه حکش کنم...
چرا ؟:)
حکش کن ..من اجازه می دم
بابا این شعرم برای مهیار گذاشتم ..ولی چون هی را به را ضایع بازی زیرش بنویسم تقدیم به همسرم ..دیگه اونو نذاشتم
بگذریم
.
.
.
راستی شوخی کردم یه وقت حکش نکنی ها
نم زیاد پشتت حرف شنیدم.بگم؟
بگم؟!
میگن ساره س...
میگن خیلی...
خیلی گله...!
بخند!
مسخره کردی ما رو معلوم نیست داری به وصال میرسی یا داری فارغ میشی.چته؟!
خنده رو دیگه از کجای دلم بیارم ویکی داداش . . .
باشه واسه خاطر داداش ویکی لبخند می زنم ..
دارم به وصال می رسم
ناراحتم دیگه ..نه از وصال از ناراحت کردن یکی ناراحتم