قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

خواب بعد از ظهر با دو تا خواب . . . یکی خوشایند و یکی نا خوشایند

چی بشه . . . چه اتفاقی بیفه من ظهر یا بعد از ظهر بگیرم بخوام

خیلی نادره . . . خیلی

همیشه هم تو خواب بعد از ظهر هام خواب های نا خوشایند می بینم

یه جورایی شاید بد هم نباشه ولی خب حس خوبی بعد اون خواب ها ندارم

امروز دو تا خواب دیدم تو همون ساعتی که خواب بودم

یه خواب که یه سری باهام انگاری دعوا داشتن که یهویی از خواب پریدم و دیدم همه چی آرومه باز خوابم برد ولی خیلی حالم بد شد . . . و یه خواب دیگه هم دیدم

اگه الان سومین بار خواب این شخص شخص رو دیدم

اون ازم راضی بود تو خواب

الهی من قربونش برم . . . هر وقت تو خوابام اونو می بینم یه آرامش عجیبی دارم

می خندید و انگاری باز ازم راضی بود تو خواب . . . باز خدا رو شکر که راضی بود

خیلی دوسش دارم . . . کاش می تونستم یه روزی از نزدیک نزدیک ببینمش

داشتم خواب همین شخصو می دیدم که تلفنم با اون صدای نکره ش زنگ زد از خواب پریدم دیدم ساعت یه ربع به هفته

طرف فهمید من خوابم از بس که انگاری چرتو پرت جوابشو دادم

همین طراح نشریه بود داشت سوال می کرد فلان جا چیکار کنه

همونیه که یادتونه یکی دو تا پست ازش براتون گذاشتم و گفتم ازم مشاوره می گیره برا کار کردن تو یه ارگانی و یه پسر چن ماهه داره به اسم محمد متین

خدا رو شکر شده کارشناس تخصصیه مدیر عامل اون سازمان برا هفته ای سه روز / روز های زوج 

یه موسسه ی مشاوره هم خودش داره / یه مهد کودک هم خانومش داره . . . ددیگه فک کنم فعلا بسشونه . . . همه ی کار ها رو هم اینا تصاحب کردن

یاده یه سری از بچه های اینجا می گفتن ما براش دعا می کنیم اگه کارش گرفت باید شیرینی بده

منم بهش گفته بودم که مخاطبای بلاگم چی می گن . . . کلی می خندید

امید داداش فکر کنم تو بودی که شیرینی می خواستی ها ؟ شکمو

نظرات 3 + ارسال نظر
کاوه دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com

ساره فک کنم تو تنها کسی هستی که دنیای واقعی و مجاز رو اینقدر دقیق به هم گره زدی.. الان این پستت بعضی شخصیت هاش واقعین بعضیا مجازی.. اینا از هم درخواست دارن.. از هم ناراحت میشن و...




تبریک میگم.. خیلی تبحر پیدا کردی خانومی..

نمی دونم والا
ممنونم . . .لطف داری شما برادر کاوه

ت دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:57 ب.ظ http://kheilidoorkheilinazdik.mihanblog.com/

کار گیر آوردین این ور هم پاس بدین

کار فی سبیلل الله هی بخوای هست . . . فراون
ولی پولی نه متاسفانه
بوس

وفا(امید) دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

بابا من کلا۲۵کیلو وزنمه شیرینی خوردنم کجا بود اگه شیرینی خور بودم این نبودم... شما سارویا چقدر..... هستین ملت کار میگیرن اکبرجوجه میدن شما با نیم کیلو شیرینی قضیه رو فیصله میدین...
پارتی سراغ نداری واسه ما کار بگیری؟
امروز تو بانک سروصدا کردم چرا میپیچونین وام نمیدین اگه ژارتی داشتم میدادین ... یارو رئیسه میگه اینجا پارتی بازی نیست سریع یه نمونه گفتم برمیگرده میگه اون استثنایی بود گفتم خاک تو سر کثیفت کنن با اون پارتیه که الان استاندار هم هست مرتیکه کثافت بیشعور ریشو پشم گذاشتن هرکاری میخوان میکنن انگار مملکت ارث باباشون هست... سیاسی شد اگه خوشت نمیاد تایید نکن من ناراحت نمیشم...

ما نیم کیلو شیرینی رو هم نمی دیم . . . خوبه ؟
حتما اونی که اکبر جوجه داده خودت بودی
امید انقدر اعصابتو خورد نکن ارزش نداره
بابا گاماس گاماس . . . خیلی عصبانی هستی پسر
البته حقم داری
چی بگیم والا / نمی دونم
خودم که دیگه اصلا هیچجی برام مهم نیست
کلا سنگ شدم رفتم شایدم آهن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد