دقت کردی این روزا هوا خیلی گرمه
حی بارون هاش هم گرمه و نچسب
دیروز با الی بودم و رفتیم پارک کولائیان و خواستیم خلوت کنیم / کلما منو ببین تو رو خدا ( خلوت کنیم ) نامردین اگه فکرتون خراب باشه ها
منظور همون با هم بودن بودن ..نمی دونم هر چیزی که اصلا به فکر شما ها قد می ده
رفتیم اون سمتش یه رانی پرتقال برای من ( همچین خنک خنک / دلتون آب / البت دل توئیی که عاشق رانی هلویی بیشتر آب ) و یه رانی آناناس برای الی و قنادی بغل سوپری دو تا کیک رولتی خونگی گرفتیم ...خیلی حال داد
دلتون آب
وسط ظهر که همه خوابن رفتیم زیر سایه ی یه درخت نشستیم و ساعت ها با هم حرف زدیم
از همه چی گفتیم
حرف ا مقاله شد و اون از داداشش و تموم سختی هایی که برای رفتن کشید گفت
و تهشم نتونست بورس بشه
فوق الیسانس متالوژی مواد که دیگه بعد اون همه کارتو پژوهشکده و نوشتن 6 / 7 تا مقاله با لِول بالا
رتبه ی 7 آی التزو . . . معدل هم بد نبود خب تو مهندسی مواد معدل بالا بون یه خورده همچین سخته خو
و تهشم الان شده بازرس که به صورت ساعتی کار می کنه
المیرا خیلی دلش براش می سوخت ..الی می گفت تموم اون نامه هایی که علی داداشش برای جذب نوشته رو دیده
کلی نامه
دیروز خیلی دپرس شده بودم با شنیدن اون حرف ها
فک کن آدم این همه زحمت بکشه و آخرش هیچی / البت من شدیدا معتقدم شاید در این قسمت داداشش واقعا کم شانس بوده / و من بیشتر بیشتر معتقدم شاید حکمت این بوده
نمی دونم والا . . . داداشش الان 29 سالشه و تموم این سال ها داشته زحمت می کشیده
کار تو پژوهشکده ای که پولی توش نبوه و همش فقط علاقه به تحصیل بوده
اینا رو که می گفت من یاد خودم می افتادم و می گفتم نکنه من هم این همه دارم زحمت می کشم تهش هیچی بشه :( یعنی در واقع به یه سری از ایده آل ها نرسم / ای بابا / چی بگه آدم
تهش جوری شد که به الی گفت ول کن بیا حرفو عوض کنیم ..من دارم خیلی نا امید میشم :)
و نهایتا بهش گفتم الی شاید قسمت تو نرفتنه علی بوده
خدا بزرگه . . . علی احتمالا باز هم یه خوره دیگه وقت داره برا رسیدن به ایده آل هاش
و در آخر به الی گفتم براشون دعا کن ..برا داداشت که گره از کاراش باز شه و انقد دردسر نکشه
الیمرا یه لبخند زد ( در واقع لبخندش بیشتر بر این بابت بود که غیر مستقیم گفت حالا علی این همه زحمت کشیده نتونسته کاری کنه / حالا من بیام براش دعا کنم کارش راه می افته )
ولی من شدیدا به دعا اعتقاد دارم ... مخصوصا اگه کسی دیگه برا آدم دعا کنه و خیر آدم رو بخواد
تو دنیای عجیبی زنگی می کنیم
کاش توان داشتم و انقدر پول داشتم که بتونم دست خیلی ها رو بگیرم و بهشون کمک کنم
نمی دونم شاید لیاقت بیشتر از این ها رو ندارم که خدا بهم نمی ده
کاش توان داشتم و می تونستم خیلی ها رو به آرزو هاشون برسونم
بچه ها و دوستای ی ی ی گلم من که اصلا وقت نمی کنم بهتون سر بزنم ..فقط می تونم عرض ده دقیقه یه پست بذارم
دوستای گل من شما ها که خوبه خوبید دیگه ان شالله ؟
دعا گوی همتون هستم ..
فرداد / علی دیوار /آرش / امید / پیمان / کاوه / شکسته بال / آیدا / بیتا / الیکو / علی آقای بهشهری / سحر / الهام / ویکی / فرهاد / امیر حسین خان / صبا / جناب خورشید / جناب ساکی / شکسته بال / دکتر بوق عزیز / سعیده / همکنون / فریبا / احسان / فرشید / علی فراری / دختر انتظار / پوریا و ساحل / آقا سعید
سرم خلوت شه به همتون سر می زنم
واقعا شرمنده م
داداشای گل و آبجی های نازنین خیلی دوستون دارم
فعلا ___
در عرض یک ماه گذشته فقط تو بابل و قائمشهر حدود 450 جوونی که با کلی امید و آرزو زندگی رو شروع کردن ازدواج کردن و با قرض و وام خونه خریدن از کارشون اخراج شدن به خاطر سیاستهای غلط اقتصادی دولت ...فکر کن این جوونا باید چیکار کنن؟ بگذریم از اون عده ای که مجرد بودن تو آمار نیاوردیم... کی میخواد جواب اینارو بده؟
ای تو روح هرچی مسئولین بی شرف و بی مسئولیتی که خودشون دارن با درآمد و حقوق میلیونی خودشون حال می کنن و... امیدوارم زن و بچه خودشون به بدترین شکل به فلاکت بیافتند تا بفهمند این مردم چه دردی می کشند...
سلام داداشی


خدا بزرگه . . . حالا انقد ناراحت نباش
درس میشه ان شالله
همه حرفات رو شدیدا قبول دارم
هه هه / داداشی دس به فحشتم خوبه ها
امید زن بگیر ..زن خوب است
روز مادر رو از سمت منم به مادرت تبریک بگو
همین که برامون مینویسی و میفهمیم سلامتی کافیه گلم
حتما که نباید سر بزنی
بالاخره یکی ما رو درک کرد
ممنونم عزیزم که انقد لطف داری
بوس
قربونت برم
اول اینکه من گیر دادم به مهیار
مهیار کوش؟؟؟؟
دوم اینکه اسم بنده رو دوبار نوشتی
انقد دوست دارم دیگه ..بذار باشه به جایی بر نمی خوره
بوس