قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

مزاحم تلفنی . . .

روز اول

+شخص مزاحم ( که ادای آدمای متشخص رو در میاره ) :سلام

_ من : سلام بفرمایید . . . اَلو . . . اَلو ...بفرمایید

+ ببخشید من بعدا باهاتون تماس می گیرم

_ ( منم که چون تو دانشگاه بودم و سرم شلوغ بود اصلا متوجه نشدم چی گفت و با کی کار داشت و قطع کردم و برام اهمیتی نداشت )



روز دوم / ساعت 21:30 دقیقه ی شب :

+ سلام

_سلام بفرمایید

+ خوبین شما ؟

_ ( مکث کردم / گفتم ببخشید شما ؟)

+ مکث کرد گفت . . . خب یکی

_ گفتم : ببخشید / اسمتون رو می تونم بدونم ؟

+ گفت خب یه شخصی دیگه ..

+باز گفت : می تونم باهاتون صحبت کنم

_ گفتم ببخشید میشه خودتون رو معرفی کنید

+ گفت ک حالا باید حتما بگم کیم ؟

_ گفتم : بله لطف می کنید

+ گفت مجیدم

_ گفتم نه فامیلی شریفتون

+گفت حالا حتما باید بگم / فامیلیم رو ؟

_ گفتم بله / چون من اگه نشناسمتون نمی تونم باهاتون صحبت کنم / اگه ندونم کارتون چیه و دارم با کی صحبت می کنم نمی تونم ادامه بدم برا صحبت

.

.

.

.

.با کلی پرویی گفت آره شما منو نمی شناسیدو از این حرفا ..و گفت آره من شما رو یه جا دیدم

_ گفتم من اصلا چنین جاهایی نمی رم و اهل چنین جایی نیستم

_ گفتم حتما اشتباه گرفتید

_ گفتم می تونم بدونم شماره م رو از کی گرفتید

+ گفت نه من اشتباه نگرفتم و نمی تونم بگم شمارتون رو از کی گرفتم چون طرف منو قسم داده


( کلا جونم براتون بگه که مخه ما رو کار گرفته بود اون موقع شب

می دونید چرا شک کرده بودم و حرفشو جدی گرفتم چون دقیقا گفته بود شما رو با دو تا خانوم تو فلان جا دیدم و از شما خوشم اومده )

_ اینو که گفت اعصابم خراب شد و گفتم نکنه واقعا همین طوری مکه می گه

_بهش می گم خب حرف حسابتون چیه ؟

+می گه ک واقعا فکر می کنید من راحت می تونم حرفم رو بگم ( عجبآدم پدر سوخته ای بود خدا وکیلی / و حتی هست )

دیگه نمی گه من قصد ازدواج دارم که منم بهش بگم بابا یابو ..من نامزد دارم 

_ کلا بهش گفتم جناب شما اشتباه گرفتید و منم چون نمی شناسمتون پس قطع می کنم / خیلی عصبانی شده بودم

+ اون می گفت : حالا چرا عصبانی می شید ؟ من که قصد بدی ندارم

_ حالا هی می گفتم خب بفرمایید چیکار دارید اون نمی گفت

+ دید دیگه داره خیلی حاد میشه . . . گفت ببخشید الان موقعیت مناسبی نیست من بعدا باز تماس می گیرم

_ گفتم تا نگید کی هستید و شماره یمنو از کجا گرفتید و قصدو قرضتون چیه من با هاتون حرف نمی زنم ( کلا گفتم من تو مرامم نیست حرف زدن با جنس ذکور نا محرم )

+ بهش بر خورد گفت بالاخره که باید حرف بزنید

_ گفتم کافی دیگه ...

..نمی دونم چی شد که قطع کردیم


روز سوم / طی تماس اول :

باز شروع کرد به طفره رفتن و برای من هم مهم بود که اصلا کی شماره ی منو داده به اون و اون قصدو قرضش چیه و کلا خودش کیه

اونم اصلا مُقر نمی اومد

_ گفتم چرا نمی گید منظورتون از این تماس ها چیه ؟

+ اونم به جای اینکه به سوالم پاسخ بده چن تا سوال پرسید

گفتم جناب من اطلاعات شخصیم رو به رفیق فابام نمی دم ..شما که دیگه . . .

تا گفتم رفیق فاب فکرش رفت یه جای دیگه ..و خیلی سرد گفت رفیق فاب و کلا بهم ریخت ..

+گفت ببخشید می تونم بدونم تعریف شما از رفیق فاب چیه ؟

_گفتم تعریفی ندارم و می خوام قطع کنم

+ گفت تو رو خدا یه سوال ...قطع نکنید ..

_ منم که کلا قاطی کرده بودم با کمال آرامش سکوت کردم

+ گفت شما رفیق فاب دارید ؟

اون جا بود که فازم گرفت که منظورش چیه ( اون بدبخت فکر می کد من چن تا دوس پسر دارم )

_ گفتم منظورتون اینه که چن تا دوست آقا ..

که یه جورایی رسوند آره

_ باز قاطی کردم و گفتم واقعا که ..

+که اونم گفت نه منظوری نداشتم / با وضعیت الان این دوره و زمونه من فکر می کردم ..

_ گفتم چرا نمی گید قصدو قرضتون چیه ؟

+ گفت شما که به نظر خیلی زرنگ میاید ..یعی متوجه نشدید من دقیقا قصدم چیه

_منم که فکر می کردم اون یارویی که شماره ی منو بهش داده بهش گفته من نامزد دارم فکر می کردم قصدش یا مزاحمته یا نهایت دوستی

_ گفتم نه

+ یه چیزی گفت که من متوجه شدم قصد ازدواجیه

_ منم گفتم می تونم یه چیزی بگم ..جنای من نامزد ارم

_ اینو که گفتم باورش نمی شد ..

+ گفت من باورم نمیشه و شما دارید دروغ می گید

_ گفتم دروغ نمی گم و دلیلی برا دروغ ندارم

_ گفتم لطف کنید دیگه مزاحم نشید ..

از اون روز هم فک م کنه من دروغ گفتم وهی زنگ می زنه و مزاحم میشه ..

منم که از روز چن بار گوشی رو خاموش کردم ..کلا هم جوابشو نمی دم

اس ام اس می ده ..


کلا جوابشو نمی دم ..

نمی دونم چرا نمی فهمه

نمی دونم اون بی غیرتی که شماره ی منو بهش داده بهش نگفته من ازدواج کردم

حالا هی به من بگید تو خون خودت رو کثیف نکن و جوابش رو نده

بابا من اصلا جوابش رو نمی دم ولی اون اصلا ا رو نمی ره

تازه پرو بر گشته می گه ..خیلی سبک بیان و لحنتون و صداتون دلنشینه

تو روح من که ای صدام آخرش به جای اینکه سبب خیر بشه سبب شر شده

یعنی این بشر جلو روم بود دنده ها شو خورد می کردم به حضرت عباس


پ ن :


نکنید جنس ذکورا ..نکنید ( منظورم با یه سری افراد بی فکر و بی غیرته )

ای بابا

مگه ما چه هیزمی تری بهتون فروختیم که ضعیفیم و نمی تونیم چیزی بگیم که اگه بگیم خودمون زیر سوال می ریم

لعنت به این مم.لکت


نظرات 2 + ارسال نظر
ت پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ب.ظ http://kheilidoorkheilinazdik.mihanblog.com/

ساره عزیزم خب از اول ریجکتش می کردی جو.اب نمی دادی

عزیزم ریجکتش کردم ...
بی خیال .. دیروز رفتم یه خط جدید گرفتم ..
اشکال از منه ..نه از جنس ذکور
من مورد دارم عزیزم

بی نام جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

اینجا مگر گنده دماغتر ازخو تو کسی هست ؟؟؟؟مدام در حال تعریف کردن از خودت هستی از صدات از حجابت از درست چه خبره ساره فکر میکنی دهان آسمان باز شده و تو افتادی پایین حتی در عبادتت جلب توجه میکنی تو عقل نداری وقتی از ثدات حتی تو این فضای مجازی تعریف میکنی خودت محرک جنس ذکوری تو همش میخوای جلب توجه کنی مخصوصا بعد میای و از مذکرها بد میگی ؟؟؟ والله حیا هم خوب چیزیه اینجا اینطوری میکنی وای به حال دنیای واقعی ساره اشکال ز رفتار خودته محض ...من که تو تمام پستهات چیزی جز تعریف از خودت نخوندم چه عجب که اینبار اسم این تاهل بیچاره رو بردی اون هم لابد وسیله ای برای خلاصی تو از شر یه سری آدمه که تو بهشون مزاحم میگی

بله شما درست می گی ..
ممنونم که متذکر شدید
بسیار سپاس
درسته من همون آدمیم که شما ذکر کردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد