امروز کلی بارون اومد و من خنک شدم
امروز وقتی همه تو خونه هاشون قایم شده بودن
امروز وقتی اون بارون تند بارید و خورشید رفت
امروز وقتی صدای رعد و برق تن همه رو به رعشه می نداخت و نورش تموم آسمونو شهرو می پوشوند
امروز وقتی من و مامان بزرگ تو خونه تنها بودیم
لباسمو پوشیدم و به بهونه ی خرید یه قلم جنس رفتم دور ترین مغازه ای که نسبت به خونمون بود
بی خیال ..
یواش یواش
پاهام تا مچ زیر آب بودو بارون تمومیتم رو شست
ماشین های که با سرعت رد می شدن تا از این بارون فرار کنن ..
ولی من جای همشونو زیر بارون پر کردم
زیر بارون
بدون چتر
یه آسمون
یه رعدو برق
خیر سرمون امروز گفتیم هوا خنک شده با موتور کارامونو برسیم افتادیم تو بارون خیس شدیم مثل موش آب کشیده...
حقت بود ...تا تو باشی آبجی ساره رو حرص ندی