آقا قضیه رو ول کن که چی بود
چی نبود ....
کلا همین قد بگم که قضیه با یه دوش گرفتن شروع شد
که اون شب ما از این رو به اون رو شدیمو ..
نمی دونم چی شد که کلا روحیمون عوض شد
فک کنم واسه نیتی بود که زیر دوش کردم ( منظور از نیت در واقع در خواست از خدا )
نمی دونم
ولی خیلی خوب بود
یه تجربه ی بسیار جدید بود اون حال روحیم
هه هه هه . . . خدا لعنتتون کنه اگه فکرای بد بد بزنه به سرتون
گاهی گوش دادن یه آهنگ چقدر می تونه آرومت کنه
مخصوصا اگه کسی هم همراه با اون آهنگ برات هم خوانی کنه
تموم شد .
آخه آدم وقتی همین الان از دانشگاه برسه خونه می تونه پاسخ دوستای جون جونی رو بده ؟؟؟
نه واقعا می تونه ؟
من اگه همین حالا پاسخ نظراتتون رو بدم ...کی شام بخورم ؟ کی نمازم رو بخونم ؟
دوستان راستی حالم از اون حالتی که بودم و شما خبر نداشتی . . . خیلی بهتره
البته یه افسردگی پیدا کردم و گاها خیلی می رم تو خودم و به جایی خیره میشم
ولی کلا خودمو از تو غم کشیدم بیرون
خب ضعیفه س دیگه
اگه ضعیفه نتونه خودشو از مدفنی که برا خودش درس کرده بکشه بیرون پس کی می تونه ؟
دوباره متولد شدم
این دوباره متولد شدن من دیشب بود
داستان داره که چه جوری و چطوری ؟
اگه وقت شد و خوابم نبرد براتون می گم
اگه نتونستم که هیچی دیگه
خیلی ماهید و گُلید
خیلی چاکریم
فردا زبان دارم و تئوری مدیریت پیشرفته
باید برا دو نفر نه سه نفر تلفن بزنم که هنوز نزدم
باید برا یکیشون تلفن بزنم و هماهنگ کنم
برا یکی دیگشون تلفن بزنم تا برام کتابی بیاره
برا یکی دیگشون هم تلفن بزنم و ازش بپرسم فردا وقت داره همدیگه رو ببینیم و یه خورده روحمون رو جلا بدیم
کارای یکی از درسام مونده (استاد بیچاره گفت نرید یهویی نشه حاجی حاجی مکه ؟ ..که من شدم یکی از اوناش )
پسرایی که تو کلاس بودن ..همشون با استاد زیرابی رفتن و کارشون حل شد
تنها دختر کلاس من بودم ...
امروز از هر کدومشون می پرسیدم کلاس دکتر عباسی رو چیکار کردید ...می گفتن یا نداریم یا مشکلمون حل شد ..یا نمی دونم چی
دارم براشون
بذار یه دفعه دیگه ازم جزوه بخوان یا کارشون یه جا گیر کنه ..اون موقع س که براشون چشمو ابرو نازک کنم
دکتر طبری دو فصل درس داده ..من هنوز کتاب به اون کتو کلفتی رو نخوندم ببینم چه خبره ...
می دونم مباحث چیه و چیبه چیه
ولی کتابو هنوز نخوندم که موشکافیش کنم و برم سوالامو از استاده بپرسم
چقد کار دارم خدایا
فردا زبان داریم و افاده های این استاد که زنم هست طبق طبق
یَک فیگوری سر کلاس می گیره که نگو
برا مراسم اختتامیه هنوز متن آماده نکردم
قرار بود 17 تحویل بدم
مخاطب خاص :
خداییش ببین چطوری منو از زندگی ساقط کردی ...
تمام کارام مونده
نه مثه تو که هم به کارات می رسی ..هم حال ما رو می گیری و کیف دنیا رو می کنی
به جای اینکه یکی بیاد ما رو از این لجن زار غمو اندوه جمعمون کنه همه یاده خودشونو عشقشونو غمو اندوه خودشون افتادن
ای بابا
رفیقم رفقای قدیمی
امروز از میدان امام شهرمون تا خونه پیاده رفتم
یه چیزی حولو حوش 7 کیلو متر
برای تنبه خودم تا شاید خسته شم و از نفس بیفتم
تا انرژی از خودم بگیرم
ولی هی هات که ساره فول آفه از قراره معلوم
دوروز پیش که برا تبریک عید رفته بودم پیش بچه های گروه مابین حرفامون من گفتم
حس می کنم پر تر شدم / (در حالی که می دونستم لباسام برام گشاد شدن )
که دوستم گفت اتفاقا من می خواستم بهت بگم از بعد بودنمون تو جنوب تا امروز که ندیدمت چقد لاغر شدی
این روزا لاغر هم کردیمو خودمون خبر ندارم
دقیقه ها باهاش حرف زدم ..نمی دونست چطوری بذاره بره
خدا حافظی نکرده رفت که ناهار بخوره
و من الان که ساعت 4 بعد از ظهره هنوز ناهار نخوردم . . . صبحونه هم نخوردم
فقط تونستم نمازم رو بخونم
یعنی می شه اون لحظه ای رو دید که من برم و اون از دستم راحت شه
کی یه اون روز ؟
ای خدا . . . مگه این که تو کاری بکنی
به کاراش می رسه خیلی خیلی بهتر از قبل
عین خیالش نیست
راحت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ت
حالا من چی ... هیچی
شب می خوام بخوام اشکام سرازیر می شن واسش
صبح بیدار نشده بازم اشکام سرازیر می شن
انقد بی حوصله شدم که تموم وعده های غذاییم تو ناهار خلاصه می شه
درسامو نمی تونم بخونم ... انگیزه م صفر شده (کلا یخ بسته )
شبو روزم یکی شده و اصلا گذر زمانو حس نمی کنم
آخرش من دیوونه می شم ..می دونم
انقد این روزا حقیر شدم و احساس حقارت می کنم که حد نداره
خیلی درده ...خیلی درده وقتی کوچیک و حقیر نباشی ولی فرض شی
داداش فرداد گفتی گشتم نبود نگرد نیست
واقعا چرا نیست ؟
چرا یکی نباید باشه توی فرداد و منه ساره رو درکت کنه ؟ چرا نباید باشه
چرا یکی نباید پیش خودش بگه فردادی هم هست . . . ساره ای هم هست ...
می دونی فرداد چرا همه ی آدم های دورو برت اون جور که باید قدرت رو نمی دونن چون تو همیشه براشون وجود داشتی و هواشون رو داشتی و همیشه دوستشون داشتی و همیشه از خودت زدی
همین باعث شده که آدم هایی مثه ما رو هیچ وقت نبینن
تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه می ریخت به تشییع غریبش
آن نیزه که می برد سر بی بدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد
شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
تا باز به دنیا برساند سخنش را
خدایا تو اگه نبودی پناه ساره کی بود ؟!
خدایا تو اگه نبودی من لحظه هام رو با کی قسمت می کردم ؟!
خدایا تو اگه نبودی من عاشق بالفطره ی چی می شدم
خدایا تو اگه نبوی کی نازمو می خرید ؟
کی به اشک هام نگاه می کرد و برام اشک می ریخت ؟
تو اگه نبودی کی منو تو آغوشش می گرفت و بهم تسلی می بخشید
تو اگه نبودی ساره اسم کیو تو دهنش می چرخوند و زمزمه می کرد و براش شعر می خوند ؟
خدایا اگه تو نبودی ساره به چه امیدی شبا سرشو می ذاشت روزمین و صبحا پا می شد ؟
تو اگه نبودی کی به ساره قوت می داد که قدم به قدم بر داره ؟
تو اگه نبودی که از بور های چشم ساره اشک به جریان می داخت تا که دل ساره آروم بگیره ؟
تو اگه نبودی ساره از دس بنده هات به کی پناه می برد ؟
خدایا میای همه ی دنیام ماله تو شه و تو فقط و فقط مال من شی ؟
خدایا میشه ماله خوده خوده خوده خوده تنهام باشی ؟
می شه فقط به من نگاه کنی تا برات بندگی کنم
تا بهت عشق بورزم
تا برات گریه کنم
برات بخندم . . . پیش همه از تو بگم ..از خوبی هات بگم ..از طنین صدات بگم
از حسم به تو ..از حست به خودم
خدایا میشه ؟
خدایا تو فقط هستی که وقتی بهت عشق می ورزم چن برابر به عشق می دی و بهم عشق می ورزی
خدایا به قول بچه های امروزی من داغونتم خدا ...داغون تو فقط
خواستم برات بمیرم چرا نذاشتی ؟
اینم عکسی از داداش فردادم ( هفتمین قاب ) متنش متعلق به خودم
مخاطب خاص :
خدا کنه بیش از پیش از زندگیت لذت ببری و همیشه سلامت باشی در پناه خدا
من تو جنوب دقیقه ها تو سجده رو به قبله با چشم گریون تو منطقه ی ( شلمچه ) بعدش رو به کربلا و فرسنگ ها دور تر از بین الحرمین زانو زده از خدا سلامتیت رو خواستم ...ازش یه معجزه خواستم
امکان نداشت خدا دس رد به دعام بزنه ..حالا چرا هنوز برات شفای عاجل نرسونده
نمی دونم
خوشحالم که الان دیگه هم خدا رو داری و هم خرما رو
چقد خوبه دورو بری های آدم لبشون خندون باشه
کاش همه ی آدم های دورو برم شاد خندون بودن ...به دور از هر مشکل و غم کوچکی
کاش خدا یه دفعه ای به همتون حالی بده که حالش رو ببرید
به خدا می گم منو بیشتر دوس داری یا اونو ...می گه هر دوتون رو
اگه رفتی برگرد ...تو به ما تعلق داری نه اونا
تو ساخته ی خاک وطنی نه خاک بیگانه
نیومدم به خودت نگفتم چون دوس نداشتم در قبل دعام ازم تشکر کنی
خیلی تشنه مه
کسی نیست بهم یه لیوان
آب قند خنک
یا آب انار خنک
یا آب زرشک
یا آب انبه
بده ؟
هر چی هست باشه ..فقط خنک باشه
خنک باشه که این بغضو از تو گلوم بر داره و ببرتش پایین
دلم یه مشت برف می خواد
زمستان دلم باز دوباره هوست را کرده :(
چقدر راحت می گه کاری از دست من بر نمیاد و بعدش یه نقطه هم می ذاره
این طوری . . . ( کاری از دس من بر نمیاد (نقطه ) .)
مگه من دیگه ازت چیزی خواستم که می گی کاری از دستم بر نمیاد
مگه دیگه دارم مزاحمت میشم که بهم می گی کاری از دستت بر نمیاد
امروز انقد حواسم به تو بود که وقتی 5500 به راننده برای کرایه دادم یادم رفت4000 هزار تومنشو پس بگیرم
4000 تومن پول تو جیبیم به مفت رفت
اگه عقلم رو تو راه تو به مفت ندم شانس آوردم
دارم از دستت سفیه (دیوانه ) می شم
حالا که قرار بود تو حریم هم نیایم ولی تو حریم شکنی کردی و اومدی
باید بذاری یه بار دیگه حریمت رو بشکونم
یه سوال دارم شاید هم چن تا ولی این یکی مهم تره
یک اینکه نفرین نکردم
دو این که اگه تو ضعیف بودنم شک داری به اسمم که ضعیفه س یه نگاهی بندازی شکت به یقین می رسه که بنده ضعیفه ام
تو که راحتی
راحتر باش
راستی خدا جدیدا بهم گفته بی خیالش نشو و ادامه بده
خدای منو تو گفته
چرا نمی دونم ...خودمم تعجب کردم
افسرده شدم
دیشب خوابم نمی برد ...
رفتم کنار شومینه تو تاریکی نشستم
دقیقه ها ذکر گفتم
فکر کردم . . . اشک ریختم ...تا حالا این جوری نشده بودم
همه خواب بودند و من بیدار
فکر نمی کردم همچین کاری با من بکنی
خدا بنده هاش رو اذیت نمی کنه این توئی که رفتارت منو اذیت کرده
هی ی ی ی ای ای ای