محرم تو هم رفتی ی ی ی ی ی ی ی ؟!!!
یا حسین بن علی (ع)
تمام وجود من فدای قلب های تو
عکس گرفته شده توسط فرداد
اربعینی حسینی خدمت همی دوستان عزیز تسلیت باد .
التماس دعا داریم دوستان
نمی دونم چرا دلم برا بلاگم تنگیده بود
مهیار یکی دو ساعت پیش رفت
ازم اجازه خواست که این هفته رو به خاطر من بره با اینکه فردا تعطیله
چون دوشنبه امتحان دارم و بشینم درسمو بخونم
امروز فهمید من دوشنبه امتحان دارم ..گفت پس من امروز غروب می رم
گفتم من درسمو می خونم ..تو که ممانعتی ایجاد نمی کنی
گفتم من همشو خونده دارم و در حال حاضر هم دارم دوره می کنم
گفت نه فک می کنی ..من اگه باشم تمرکز نداری
و هفته ی بعد مرخصی می گیره شنبه رو می مونه
انقد درس برای مهیار مهم که نگو
خودشم از اون بچه درس خون های فول بود دوران تحصیلش البته الان هم هس
منم قبول کردمو باید به خواسته ش احترام می ذاشتم چون صلاحم رو می خواست
غروبی کلی موقع رفتن انگاری دپرس بود . . . .خیلی ناراحت شدم
آخه این چه وضعشه ؟
من این جا / اون اون جا
اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف
خدایا این ترم به خیرو خوشی فارغ التحصیل شیم بریم تهرون ور دل این مهیار جان که ایشونم انقد بد حال نباشن
الانم که اومدم وب گردی . . . طاقت نمی تونم بیارم که از بس معتاد نت شدم خو
چقد امروز زود گذشت . . . .قبول نیست
از دوشنبه غروب تا به امروز اصلا نرفتم بیرون ..
تموم کارام رو جمع بندی کرده بودم و تا دوشنبه همه ی کارام رو بستم تا بعده امتحانا
دروغ نباشه یه دو ساعتی با مامان فقط رفتم خونه ی مادر جونم
دارم درس می خونم مثلا
دو مبحث 15 صفحه ای از امتحانی که دوشنبه دارم مونده و
سه مبحث 7 صفحه ای از امتحانی که پنج شنبه دارم
مهیار جان همسر جان این جانب که امشب می خوان تشریف بیارن
جمعه و شنبه را نیز می مانند
بنابراین باید ببینم می تونم تو این دو روز درس بخونم یا نه ؟
چشم آب نمی خوره به اون صورت
جز این که صُبحا سپیده نزده بلند شم بشینم درس بخونمکه هم حق همسر جان بهتر از جان اچحاف نشه و هم به بر نامه ریزیم برسم
دو تا امتحان که هر دو تا شون رو با یه استاد داشتم
1 بهمن تولد همین استادمونه
تو این ترم یه بار که در مورد خودش حرف می زد تاریخ دقیق تولد خودش و شوهرشو گفته بود ..
شوهرش 11 سال از خودش بزرگتر بود
همون روز قصد کرده بودم که برای تولدش یه چیرزی بگیرم
دوس دارم یکی از تابلوهای معرقمو تابلوی گلو مرغه ( تو معرق به این مدل تابلو ها که حالت
مینیاتوری داره و تو ش گلو پرنده داره می گن گلو مرغ ) که خیلی دوسش دارم با اسم کنده کاری شده ی خودم که پایینشه بدم به استاد /یه تابلو با عرض 50 و طول 110 سانت
یه چن ترمی هس که باهمنین استاد درس بر می دارم ..
از سبک درس دادنش راضی نیستم و لی اقتدار و بعضی از عقایدش رو دوس دارم
پ ن :
و اما این دو بیت شعر هم تقدیم به الهام خانوم نازنین
از بلاگ خیلی دور خیلی نزدیک بنا بر قرارمون *
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که از انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن نالو فریاد که دوش
زده م فالی و فریاد رسی می آید
این یه بیت شعر تقدیم میشه به الهام خانوم ناز بنا بر قرارمون :
من خاکم ومن گردم ،من اشکم و من دردم
تو مهریو تو نوری ،تو عشقی و تو جانی
این شعر هم تقدیم به همسر مهربانم . . . مهیارم
مهربان
ادامه مطلب ...
معما توسط دوستمون خانوم الهام ..
یه دوست تازه وارد به بلاگ قولنج های مغز یک ضعیفه کشف شد
جایزه رو ایشون بردن و منم صد درصد رو قولم می مونم
و اما معما :
رفتنمون کنسل شده و ما ایران می مونیم
دی دی دی ...دی دی دی ..
دی دی دی ..دی دی دی دی دی
کنسل شد کنسل شد کنسل شد
من از صُبی تا حالا که فهمیدم دارم پر در میارم برا پرواز
این لطف الهی رو هم بعده خداوند منان از مهیار جان دارم
دنیا دنیا سپاس مهیارم
دنیا دنیا سپاس
پ ن :
من ..مهیار ..ایران
بابام ..مامانم ..داداشم..مامان بابای مهیار ..
باورتون میشه ..هممون با هم تو ایران
این کیک مناسبت داره ..
نه تولده فردیه . .
نه عروسی کسی علی الی الحال
و نه بچه ای به دنیا اومده
دوس داشتید حدس بزنید
هر کدوم از شما دوستای عزیز بتونه حدس بزنه ..تو 20 تا پستم لینکشو می ذارم ..و هر تو 20 تا یه بیت تقدیمش می کنم و تبلیغات بلاگشو می کنم
وای تو عمرم انقده که الان دارم خدا رو شکر می کنم ...سپاس گذار خداوند نبودم
اگه حدس زدید مناسبت این کیک خورون چیه ؟
(کیکو همه خوردند ..چون حجمش زیاد بو بلاگمبه سختی باز می شد )
وای خدا جون .. . یعنی من باورم نمیشه مهیار
سارای وقتی کتاب عقیدتی غربی می خوند ..خط به خط کتاب ..خواه ناخواه عقیده شو و افکارشو تغییر می داد
سارای : این کتاب تایید شده س ؟؟؟
_ بله بله تایید شده س ..فلانی خوندتش
سارای تا صفحه ی هفتاد کتاب رفت و دید داره از کتاب خوشش میاد ..
از عقیده ها خوشش میاد
از مسلک ها خوشش میاد
پسر خردسالی که عاشق موسیقی بوده و در نوجوانی به خاطر فشار هایی که از سمت پدرش بهش میاد می ره که کیشیش بشه ..
پدری که با تبر می زنه پیانو ی قرار گرفته گوشه ی اتاق رو یه روز صبح زمستونی تیکه تیکه می کنه
و برای توجیه به پسر کم سنو سالش می گه ...این پیانو این جا خیلی جا گرفته بوده
پیانوی پسری که اون پیانو همه ی زندگی دونالد بوده
پسری که وقتی به سن جوونی می رسه ..نیمه های شب هر شبش بیدار می شده و مضطرب بوده و تنها راهی که پیدا می کنه ...نوشتن روی کاغذهمون نیمه های شب برای خداست ..
سارای با خوندن کتاب به همون عقایدی می رسه که خودش داشته و همیشه فک می کرده اون عقاید اشتباهن ..
سارای دیگه ادامه نمیده ..چون مطمئن نیست که حرفای اون کتاب همش درس باشن
سارای از خوندن کتاب ها تاثیر شگرفی می گیره ..برا همین هیچ وقت سعی می کنه زیاد کتاب نخونه ..تا وقتی که بزرگ تر شه
سارای هنوز بچه س و در انتظار بزرگ تر شدن
من اگه جای تو بودم دیگه بر نمی گشتم
آره منظورم تویی
من اگه برم ...دیگه بر نمی گردم
چقد سخته یکی رو که دوس داری از پیشت بره
مامانم پیشنهاد داده که میای بعده ناهار بریم خونه ی مادر جون
مادر جون ( همان مادر مادرم )
منم دلم خیلی می خواد برم
چون از نظر روحی هم روبه راه نیستم و دوس دارم برم پیش مامانیم که هوام عوض شه
26 م امتحان هم دارم ...و کلی مبحث که هنوز دوره نکردم
یه دونه امتحان 26 م و یه دونه هم 29 م
دوستای گلم این دو تا امتحان خیلی خیلی برا مهمن
میشه مخصوص مخصوص ازتون بخوام دعام کنید ..
درخواست زیادی نیست ..البته مجبور هم نیستید دعا کنید
ولی ...
دعام کنید به خیر و خوشی این ترم فارغ التحصیل شم
خیلی استرس برم داشته
هر دوتا درس هم با یه استاد زن دارم که خیلی سخت گیره
خواهش می کنم برام دعا کنید ..چون برام خیلی مهمه