-
دلتنگی ../
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 11:26
لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی داره ؟ دلتنگی معنی نداره ... درد داره
-
صبح پر نشاط من ... /
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 07:42
آفتاب من تو رو درآسمان می گردم اما تو دستم را در زمین می گیری ...../ چه صبح دل انگیزی .../ من و نگاه من به 7 گُله نارنج ../ من و نگاه من به به درخت نارنجو قد کشیدنش .. به پروار شدنش صبحتون دل انگیز .. پر ثمر .. پاییزی زردو سبزو نارنجی ... روزتون شاد ..بله روزتون گُله به گُله خوشبختی ../ یاعلی بن موسی الرضا
-
پل پرواز .../
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 22:02
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست مرا در اوج میخواهی تماشا کن ، تماشا کن دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده...
-
به زمین گرم بخورم اگه .../
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:49
دلم گرفته ... خدایا تو خودت خبر داری که من چند چندم و هیچ ریاهو بی شرف بازیهو نامردیو دقلو دورو بازیی تو کارم نیس هم تو می دونی خدا جون هم خودم به زمین گرم بخورم اگه آدم ناتویی باشم پ ن : از صبر خسته شدم یه روز خوب میاد که میشنمو تمومش رو شماره می زنم شایدم وایستاده زدم لعنت به من قرار بود دیگه این مدلی ننویسم قولم به...
-
هیچ فرقی نمی کنه وقتی سیر شده باشی .../
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:04
چه فرقی می کنه کی به کی باشه ؟ یا چی به چی ؟ یا کجا به کجا ؟ یا چی تو چی ؟ هیچ کدومشون فرقی ندارن
-
بعده بیستو چن سال ..../
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 17:09
تا حالا شده خودتونو دوس داشته باشید ؟؟ من نمی دونم چرا امروز انقد خودمو دوس دارم برام جالبه که خودم خودمو بعده بیستو چن سال دوس دارم ... ولی خب هنوز عاشق خودم نشدم
-
گشنمه خو .../
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 19:23
دلم ماست بادنجون با ماکارونیو ریحون و زیتون پرورده می خواد سالاد فصل به اضافه ی هویجو لبوهو سیب زمینیه پخته شده ی نگینی شده توش
-
آسمون خدا .../
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 18:45
یه اسب باید یه اسب داشت ... رنگش فرقی نمی کنه /نه بذار ببینم ...: فرق می کنه می خوام سمند باشه ماده هم باشه چون احتمالا چون هم جنسمه درکم می کنه یه برهوت می خوام .. خیلی پرت ..خیلی دور خیلی ساکت ..خیلی ... آفتابو نمی خوام ..می خوام تو اون برهوت ماه باشه ستاره ها باشن ... خوشه پروین باشه سهبا باشه .. دب اکبر نه اصغر...
-
تو ایران داریم همین چی چی رو .../
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 17:47
مسابقه ی رقص زرتشتیان مورخ ۲۵/۶/۹۰ در یزد : بعد می گید تو ایران نمی دونم چی چی نداریم پس اینا چیه ؟
-
آزادی ../
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 15:42
وای خدای من چقد خوبه وقتی کلاس دوشنبه هام با این زنیکه تموم میشه من تا دوشنبه ی بعد با تمام وجود آزادم آزادی تو چقدر خوبی
-
من عذر خواهی نکردم ؟ عذر خوای من کافی نبود ؟
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 22:28
شما دو تا از دستم خیلی ناراحتینا ..نگید نیستین که تابلوه ه ه ه ه ه ه ه خب من که گفتم اتفاق غیر مترقبه برام افتاد که دنباله دار شد انقده بدم میاد از تفکرای نا به جا و گزافه گویی من که معذرت خواستم
-
مخور .../
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 19:02
فریب تربیت باغبان را مخور ای گل ...که آب می دهد اما گلاب می گیرد
-
ای ناز .../
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 15:47
گوگولی مگولی ببخشید دوستان ...کلا اعصابم خرابه .. بازتاب خرابی اعصاب منم فعلا عکس این جکو جونوراهو عکسای بچه س
-
اِاِاِاِ وااااااااااااااااااااااااااااا .../
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 10:38
خودتون قضاوت کنین
-
آی ی ی ی ی ی ی ی .../
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 08:11
ولم کن جون مادرت ../
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مهرماه سال 1390 16:32
دلم بارون تند می خواد
-
سمیرا .../
جمعه 8 مهرماه سال 1390 11:38
مساله اینجاست که یه دختری بود به اسم سمیرا که وارد سیستمی شد که ظاهر سیستم شعار فرهنگی بود و کاری که تو سیستم در حال گردش بود سیاست بود .. سمیرا خیلی خوب می دونست که سیاست دنیای کثیفی و پدرو مادرو خواهرو ننهو بچهو ناموس نمی شناسه سمیرا تو ذهنش می گفت من چیکار به سیاست دارم .. من می خوام با فعالیت های توی این سیستم...
-
پاستیل .../ اووووووو
جمعه 8 مهرماه سال 1390 10:42
ولی اون طور هام که می گن پاستیل یکی از نشانه های قطعی خدااااااا نیستا ... هست ؟ نیست ../ می گم بگو نیست بگو نیست تا نزدم پای چشت بادنجون نکاشتم
-
کره بز .../
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 20:50
نمی دونم چرا هوس کردم یه کره بز داشته باشم مامانش بهش می گه کره بز و شدیدا عاشقشه
-
مخاطب خاص دارد
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 20:10
می خواستم بگم که بابت قضییه ای ... مجبور شدم اون مدلی بگم / حالا اگه دوس داشتی می گم چی بوده .../ پ ن : مخاطب خاص دارد
-
خواندن .../
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 17:40
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟! دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند این ماهی افتاده در تنگ تماشا را پس کی به آن...
-
هزاری خورد .../
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 12:55
امروز مامانم زنگ خونه رو از پایین زد و گفت ساره یه هزار خورد بنداز .. منم که طبق معمول آیکیو پایین رفتم سه تا صدی و یه دویستی و یه پونصدی از تو کیفم برداشتمو پیش خودم گفتم اووووووووووووو کی می خواد ۵۴ تا پله رو بره پایین .. از همین بالای پنجره به مامانم می گم برشون داره هیچی رفتم بالای پنجره و به مامانم گفتم بیا این...
-
به خودم و خودتون صمیمانه تبریک می گم ...
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 20:50
روز دخترو به دخمله های گل الیکو بانو ناز جان ، بیتا خواهری دخترجان ، آیدا خانومی جان ،اول شخص مفردجان ، صباعزیز هم شهری جان ، الهام دختری جان ، مریمی جان ، دختر انتظار نازنین جان و شکسته بال عزیز تر از جان ... دخمله های نازنین نازنینا تبریک می گم و لپ همتونو از راه دور می بوسم این عکس گرفته شده توسط فرداد هم تقدیم به...
-
ماییمو موج سودا ../
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 19:47
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن عکس گرفته شده توسط فرداد
-
ای وای من ...
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 18:06
یه خروسه هس بیرون اتاق من هی وق وق می کنه ... من نمی دونم کدوم کره ... داره انگولکش می کنه / آیکون ضعیفه ای که سردرد گرفته از دس این خروس بی محل =))))))))
-
می بینی که ../
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 13:20
بعد یک سال بهار آمده می بینی که باز تکرار به بار آمده می بینی که سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت عقل با عشق کنار آمده می بینی که آن که عمری به کمین بود به دام افتاده چشم آهو به شکار آمده می بینی که! حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد گل سرخی به مزار آمده می بینی که غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد بعد یک سال بهار آمده...
-
من می خوام ازدواج کنم .../
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 19:19
ولم کنید .. من تصمیمو گرفتم من می خوام ازدواج کنم همینی که گفتم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 22:42
منتظر بودم نیومد ... باید برم کپه ی بذارم فردا خروس خون باید بکشم بیرون مهر اومد بدبختی های ما هم شروع شد مهر فقط بدبختی هاش رنگو وارنگه / زردو نارنجیو / قهوه ایو قرمزو رنگا رو ببین تو رو خدا =))))))))
-
بی فکر .../
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 22:26
امروز سر کلاس بودیم .. استادمون یه زنه س زنه به یه پسره خیره سر گیر داد سر نمره ای که پسره ازش گرفته بود . پسره مثه این که برا گرفتن نمره بهش دروغ می گه ... و می گه یکیش مرده ... استاده می ره فضولی می کنه می بینه مردنی در کار نبوده پسره رو با نمره ی 75/9 می ندازونه ... امروز استاد پسره رو سر کلاس گیر آورد .. نزدیک بود...
-
از ششم به دوم .../
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 19:42
از این به بعد ناخوشی هام واسه خودم وخوشی هام و لحظه های خوشم واسه شما دوستای گلم... دیگه تو این بلاگ فقط لحظه های خوشم رو با شما تقسیم می کنم ... ناخوشی ها باشه واسه خومو خدای خودم :/ یه اتفاق : تو 172 دانشگاه ما دوم شدیم .. و کم کم دارم به اون چیزی که منتظرش بودم یا بودیم می رسم هنوزم که هنوزه تنظیمات بلاگم داغون و...