-
آه ..../
شنبه 23 مهرماه سال 1390 10:37
دلتنـــــــــــــگی عین آتش زیر خاکــــــستر است گـــــــاهی فـــــــکر میکنی تمـــــــــام شده امّـــــا یــک دفــــعه همه ات را آتــــش مـــــــــــیزند . . . .
-
لالایی .../
جمعه 22 مهرماه سال 1390 19:46
لالالایی گل نی نی خوابهای خوش ببینی
-
ای دریغ ... /
جمعه 22 مهرماه سال 1390 16:38
گفتم بهار خنده زد و گفت ا ی دریغ ، دیگر بهار رفته نمی آید گفتم پرنده ؟ گفت اینجا پرنده نیست اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست گفتم درون چشم تو دیگر ؟ گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست اینجا به جز سکوت، سکوتی گزنده نیست . . . اینجا به جز سکوت ،سکوتی گزنده نیست . . . اینجا به جز سکوت ،سکوتی گزنده نیست . . . اینجا...
-
جوجه کشی .. اونم تو شورا ...
جمعه 22 مهرماه سال 1390 15:55
دیروز این پسره رضاهه می خواست این یوزرو پسورد پرتالو بده هااااااااا مگه گذاشتن اون بی شرف ها من نمی دونم این دخترا چرا تا چششون به پسر جماعن می افته به فکر مزدوج شدنن نامردی هم نمی کنن همرو تن خودشون می بندن که یکی آخرش بهشون بماسه اگه دیروز جلف بازی در نیورده بودن الان یوزرو پسورده پورتال دستمون بود .. دیگه این طوری...
-
جنوب جهنم ...
جمعه 22 مهرماه سال 1390 11:29
کاش می فهمیدی: درخزانی که ازاین دشت گذشت سبزهاباز، چرا زرد شدند خیل خاکستری لک لک ها درافقهای مسی رنگ غروب تاکجاهای کجا کوچیدست. کاش می فهمیدی: زندگی محبس بی دیواری است وتومحکوم، به حبس ابدی وعدالت ستم معتدلی است که درون رگ قانون جاری است. کاش می فهمیدی: دوستی،آش دهن سوزی نیست عشق،بازارمتاع جنسی است آرزوگورجوانمردان...
-
فشارم زده بالا
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 20:22
دارم خفه میشم ... هوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف
-
مامان جووووووووووووووووووونم .../
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 17:28
مامان دلم برات خیلی تنگ شده ... کی می خوام بیام خونه تا ببینمت دلم برات عینو دل گنجیشک می زنه .../
-
یه خبر خوش برای ساره .../
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 17:23
آقا امام حسین ما رو طلبید .. البته اگه یه شوووووووووووووووووهر داشتیم می فرستادنمون مکه بیا مکه هم بخوای بری باید شوووووووووووووووووووووووهر داشته باشی حالا اگه این جینگیله بچه های الان مرد بودن باز می گفتیم عربای چن زنه ی پدرسوخته دمتون داغ .. شوما درس می گین . ولی این جینگیله بچه ها که با آم باشن اون جا ..خداییش یه...
-
می مردم .../ اگه تو نبودی خدایا
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 17:17
منو ناراحت می کنیو با دوستات می گی می خندی ! باشه .. ما هم خدایی داریم گهی پشت به زینو گهی زین به پشت نوبت ساره ی ضعیفه م میشه ( ولی بعید می دونم ضعیفه رفتار تو رو داشته باشه ) تا اون جایی که من این ساره رو می شناسم مهربونیه واسه خودش که دنیا به خودش ندیده حتما یه روزم میاد که ما بخندیم ای خدا ... تو نباشی خدایا اگه...
-
کسی دوسم نداره ...!
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 09:07
دیشب یکی از بچه ها زنگ زده به گوشی داداشم ... داداشم یهویی می گه ساره بیا با تو کار داره می گه فلانی .... گوشی رو بر می دارم می بینم فلانی می گه چرا گوشیتو بر نمی داری؟ می گم رو سایلنته من حواسم بهش نبود ( کلا تا وقتی تو خونه م سمت گوشی نمی رم / از میس انداختن و اسمس بازی بی زارم ) ما یه بار گوشیمون داغون بود با گوشیه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 08:04
-
مغرور .../
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 22:52
-
دنیای پر پیچو خم .../
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 21:29
تو پیاده رو های همیشگی باز داشتم می اومدم دختری ۴ / ۵ ساله نگاهم رو به خودش خیره کرد یه دخمل با جوراب شلواری دامنه پیلیسه ای چهار خونهی ریز با رنگ سفیدو مشکیو خاکستری با یه بلوز آستین بلند و یه روسری کوتاه سرش / با یه مامان چادری هی دستاشو مشت می کردو می برد بالا هو می گفت : وای من موفق شدم . من موفق شدم هی ذوق می کرد...
-
عاشختم به مولا .../
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 18:00
تو راه می اومدم ... چشم بهروز نامه فروشی افتاد ... ولی نخریدم ...اومدم جلوتر به رولتای تو قنادی افتاد ... وایستادم و خریدم .. و امدم عصری با مامان که چایی دم کرده بود نشستیم و دو تایی خوردیم و لذت بردیم ...مامانی قربونت رم ..عاشختم به مولا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 20:09
امروز رفیقم زنگ زده بهم پیشنهاد کار داده .. ولی خب چه فایده من که نمی تونم برم الان موقع پیشنهاد دادن بود عزیزم ؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 19:57
هر کس به طریقی دل ما می شکند .../ بیگانه جدا ..دوست جدا می شکند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 15:06
آه این آهه برای آزادی از کلاس روز دوشنبه اس یعنی امروز وقتی از کلاس ۸ ـ ۱۲ این خانومه میام بیرون .. عینهو دختری که رفته خونهو لباسشو در آورده آزاد میشم ۸ هفته تا آزادی ابدی از این کلاس مونده
-
خجالت نمی کشین با این قدو قواره ...؟
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 16:48
یعنی شدیدا دارم از دس دو نفر عصبانی میشما چه معنی داره می زنم هر دوتون رو له می کنما خجالتم نمی کشن
-
اسید پاشی .. یا سبزی خورد کنی یا مایع ظرف شویی پریل .../
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 13:07
مامانم کلی سبزی مخصوص قورمه ای گرفته بود دیروز که می خواست آماده ش کنه برا فریز اوف / مامان ما هم حساس در کل همه کاراش رو انجام داد تا رسید به مرحله ی خورد کردنش که شده بود آخر شب بعد در جمع خانوادگی یه دفعه یه لطافتی مادرانه از خودش به خرج دادو گفت .. من خسته شدم منم که کلا دلسوز ../ کلا تهش گفتم باشه من سبزی ها رو...
-
تلقی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ن کاذب ../
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 10:02
هوا چه گرمه همه چقد خوبن / چقد دوستت دارن زمین چه جای مناسبی برای زندگی ساره تو چه خوشحالی ساره تو چه باهوشی ساره تو چه مهربونی اینجا چه زیباست آسمون چه آبیه گل های تو اتاقت چه باطراوتن خدا چقد دوستت داره همه ی چی داره به بهترین نحو ممکن برات رقم می خوره
-
یه نیم نگاه هم به ما بنداز .../
شنبه 16 مهرماه سال 1390 12:38
عکس گرفته شده توسط فرداد من از ساحل آبی آسمان حرم امام مهربانی ها حرف می زنم ... من از محله ی ستاره ها از طراوت عبور لحظه ها از بستر رویای ابرها حرف می زنم حالا پنجره حواسم را به روی دورترین حضور سپیده باز گذاشته ام من ذهنم را به تماشای پرشکوه ملکوت به اعماق نورانی کهکشان به آبشارهای نور می برم و از همه ی ملائک لبریزم...
-
دخترای دم بخت ..../
جمعه 15 مهرماه سال 1390 19:16
یکی یکی دارن میرن ... به سلامت دوستان خوشبخت شین به سلامتی همه ی دخترای دم بخت
-
گیجو گنگو مبهم شدم ..../
جمعه 15 مهرماه سال 1390 12:42
امروز حولو حوشه یه ساعتو نیم داشتم با یکی از دوستانم که تنها راه ارتباطیمون ایمیل چت و تلفنه صحبت می کردم .. کلا هر چن ماه یه بار یه بار بهم زنگ می زنیم و کلی هم بحث عقاید داریم ... عقایدمون و پایه های فکریمون شبیه همه ولی نمی دونم چرا تو بحث کم مونده دمپایی پرت کنیم سمت همدیگه اون که هیچ رقمه اهل کوتاه اومدن نیست .....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 21:47
عکس گرفته شده توسط فرداد که بود و کجا بود و چه شد که شد و افتاد
-
برام سواله .../
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 18:40
چرا من تو قطع ارتباطاتم تو دنیای مجازی نسبت به دنیای واقعی حساس ترم ؟ چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا ؟ همیشه برام سواله همیشه و چقدم سختره کنار اومدن با اولی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 18:02
ای جان ن ن ن ن من .../
-
من اگه بودم این پستو نمی خوندم .../
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 17:40
نگفتم افشین جان .. نگفتم .. آدم بده ی این قصه شدم من به حافظ منظورم به فالشه .. به شعراش و تفسیراشه .. می خوام اعتقاد نداشته باشما چون اگه اعتقاد داشته باشی بهت می گن خرافه پرست .. ما خدای به اون عظمتو می پرستیم .. ملت کلی دستمون می ندازند به خدا اعتقاد داریم ملت بهمون می گن گاگول ... حالا فک کن بشیم طرفدار شعرای حافظ...
-
صبحونه ی دبش .../
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 10:16
الان شدیدا هوس لوبیا هو قارچ کردم ... کنسروش تو یخچالمون بود .. برم ببینم این چن روز که نبودم هنوز سر جاشه یا رفته تو شکمه داداشم وای چه حالی می ده اگه مونده باشه یعنی هست ؟؟ خدایاااااااااااا ... الان می خوام برم ببینم هس یا نه ؟ دعا کنید که باشه ... وای ی ی ی ی ی ی ی ی هس هس ... رفتم دیدم هس ... وای چه صبحونه ای...
-
اصلا از همین الان بلند شو برو .../
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 08:21
آخه تو فضولی ی ی ی ی ی ی ( مرتیکه ) ؟؟؟ * این کامنتیست در جواب کسی در جایی خارج از دنیای مجازی * داداشم می گه من باید ( یعنی خوده داداشم ) استارته کاریمو تا یه سال از عسلویه بزنم تا مرد کار بشم ( در صورتی که کارش از همین الان تو همین خراب شده جوره ... ) حالا که این طور شد زود تر برو تا مار ها هو عقربای عسلویه بخورنت...
-
رو نروتم استاد ؟ .... نازی
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 20:11
دوشنبه وقتی استاد داشت حضور غیاب می کرد ...رسید به اسم من بعدش برگشت گفت : یادته ترم قبل هی زرتو زرت سوال می کردی ؟ ( من نیشم رو باز کردمو به نشانه ی تایید سرمو تکون دادم ) بازم برگشت گفت :کلا تفکر سوالی داشتی ؟ هنوزم نیشم باز بود و باز استاد بر گشت گفت : البته خوبه تو علم آدم ذهنش کنکاش کنه خطاب به استاد که لیسانسشو...