قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

عمو رضـــــــــــــــــــــــا .../

امشب رفتیم عیادت یکی از رفیقای قدیمی بابام  

منو بابامو ... کلا خانوادگی /  خیلی وقت بود من نرفته بودم پیشش 

این اواخر بابام اینا بیشتر از همیشه میرن پیشش 

یکی دو سالی هس که وضعیتش ناجور شده و یه چن ماهی هم هس که کلا زمین گیره  

خیلی خبر منو از مامانو بابام می گرفت هر دفعه که اینا می رفتن پیشش 

این آخرا  حالش خیلی بد بود منم که نبودمو یه یه ماهی بودم مشهد  

امشب بالاخره به پیشنهاد مامانم منم رفتم .. مامانم می گفت عمو رضا هر دفعه که میریم خبرتو می گیره ... اصلا کلا نمی تونم ناخوشی عمو رضا رو ببینم .. هر دفعه که تو اون وضعیت می بینمش نا جور روحیه م داغون می شه .. اصلا ترجیح می دم نرم پیششو .. از همین جا واسش دعا کنم   

عمو رضام هیچ وقت از جنگیدنش حرف نزد ... از دار دنیا این عمو رضا وقت یه زن داره  

امشب خدا رو شکر حالش بهتر بود  

کلی حرف زدیمو .... از کُشتی فرنگیو قهرمانی عبدولی خوزستانیو ... بازی نکردن بچه ها جلو صهیونیستاهو ... هواپیماهای اف ۵ اف ۱۴ .. بگیر تا ... دیگه کلا همه چی  

عموم تو حرفاش که این اولین باری  بود که اینا رو ازش میشنیدم تو تموم عمرم ...  

در مورد جنگ می گفت .. یه دفعه بعد این همه سال رفت سر خاطراتش  

از سوخوی میراژ می گفت تا میگو بقیه ی ادوات جنگی  

از بعثی یا گفت که اگه بچه بسیجی های دوران جنگو می گرفتن .... همون جا دار  صحرایی می زدنشونو .. استخونای این بچه ها رو خورد می کردن   

عموم می گفت اگه عراقی می افتادن دس بچه های ماها سریع با دس نشون می دادن که ما فلان تا بچه داریمو نمی دونم به زور صـــــــــــ..دام اومدیمو از این حرفا

از هواپیماهای عراقی می گفت /می گفت سُخو ها شون تو ارتفاع خیلی خیلی بالا می اومدو همه جا رو بمبارون می کرد / از بس که عراقی ها ترسو بودن .. ولی بچه های ایرونی انقد با جربزه بودن که با میگاشون از سر ماهاهو خاکریزا رد می شدنو .... دقیقا از رو سرشون ... می رفتن تو خاکریزای بعثی .. سریع خوشه بمباشونو خالی می کردنو بر می گشتن  

عمو رضا می گفت وقتی میگا از رو مون رد می شدن ... اگه یه موقع بر نمی گشتن ... اون روزمون خراب بودو کلا می ریختیم به هم  

اینا رو که می گفت ... حالم خراب شد .. با دیدن خودشو وعضو حالشو شنیدن چیزایی که بعد این همه سال تازه داشت ازشون حرف می زد.... داغونم کرد .. داغون  

بغض گلومو گرفتو می خواستم زار زار گریه کنم   

نمی دونم یعنی عموم زنده می مونه ... 

عمو رضا چقد از دیدن من خوشحال شده بود ... 

کاش بیشتر می رفتم پیشش .. بدبختی خودمم انقد زود رنجم که داغون   

پ ن :

خدایا تو رو امام زمان هوای عمومو داشته باش   

 

 

این شعرم تقدیم تو که من دیر بهت سر زدم .. به مولا دل دیدن ذره ذره آب شدنت رو نداشتم  :

یک عمر خوانده بودیم دارا انار داردعکس شهید
در دستهایش امروز سارا تفنگ دارد
با دشمنان دارا او قصد جنگ دارد
هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
هم کوچه های ایران،مشگین ز اشگ سارا
سارا لباس پوشید با جبهه ها اجین شد
در فکه وشلمچه دارا به روی مین شد
چندین هزار دارا با خود یا سربند
یا تکه تکه گشته یا که اسیر در بند
سارای دیگری درمهران شده شهیده
دارا کجاست او در اروند آرمیده
صدها هزار سارا چشم به حلقه در
از یک طرف ودیگر چشمها زخون دل تر
سارا سوال میکرد دارا کجاست اکنون
دیدن شعله ها را در قایقش به اکنون
خون گلگون دارا آب حیات دین است
روحش به عرش وجسمش در زمین است
در آن زمانه رفتند صدها هزار دارا
دراین زمانه گشتند ده ها هزار دارآ
هنگام جنگ گشته دارا اسیر در بند
دارای این زمانه با بنزش رود به دربند
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه سارا با جبهه ها اجین شد
در این زمانه چادر ناگه لباس جین شد
با چفیه ای گلگون از خون صد چون داراست
سارا خود را از برای جلب نظر بیاراست
آن مقنعه ور افتاد جایش فکول درآمد
سارا به قول دشمن از املی در آمد
دارا و گوشواره حقا که شرم دارد
در دستهایش امروز او بند چرم دارد
با خون و چنگ و دندان دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره در خانه اش کشاندیم
جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آنها جبهه رفتند اینها شدند طلب کار

نظرات 7 + ارسال نظر
Hack Irancell چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ق.ظ http://hossein2186.blogfa.com/post-440.aspx

بهترین روش برای هک کارت شارژ ایرانسل
100% عملی (برای اولین بار)

pink چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

سلام
امیدوارم عموت زود خوب بشه

سلام
ممنون بسی ... قربونت برم
امروز داشتم نظرات رو چک می کردم دیدم این جواب نداره
ببخشید واقعا مثه اینکه اینو جا گذاشته بودم :(

دختر انتظار چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.sesaleyedordoneh.blogfa.com/

این بنده خدا ها بیشتر از اینکه از درد جسمشون ناراحت باشن از نامردمی بعضیها دل گیرند.
الهی به حق امام رضا (ع) عمو رضا جون هرچه زودتر بهبودی کاملشون رو بدست بیارن.

والا چی بگم .../
ایشااله ...الهی
قربون شوما

آیدا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ http://yekhekayat.blogfa.com/

چه غم انگیز براش از خدای مهربون و توانا سلامت و شادابی می خوام.آمین.

ایشالله ..آمین / ممنونتم

آیدا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://yekhekayat.blogfa.com/

این شعرو خیلی دوست دارم.مرسی گذاشتیش عزیزم.

خواهش میشه ... خودمم دوسش داشتم :)

mazak چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://mazak.blogsky.com

سلام
خیلی ناراحت شدم و امیدوارم حالشون بهتر بشه.
خیلی ناراحت میشم وقتی میشنوم کسایی مثل عمو رضا درد میکشن

سلام
من هم امیدوارم ...آمین
بله و من نیز زجر می کشم :(

ماندانا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://wildtigress.blogsky.com

سلام ممنون که سر زدی چه ظاهرا رنده بمومه یا نه مهیشه برای ما که با چنگ بزرگ شدیم رمده هست راستی متن جریر منو بخون

سلام / خواهش میشه
بله همین طور که شوما می فرمایین
میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد