قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

خیلی غمگینم ..اصلا یه وضعی داغونم

خیلی تشویش دارم

خیلی دل شوره دارم

خیلی نگرانم

اصلا نمی دونم چمه 

فردا و پس فردا هم امتحان دارم

نمره ی دو تا از درسام اومده

مونده اقصاد مدیریت که خیالم راحت شه

خیلی برای زندگی کردن بی انگیزه شدم

ذره ای حوصله ندارم که به زندگی ادامه بدم

دلم گریه می خواد

گریه با صدای بلند

گریه با صدای هق هق بلند

چرا من تو این بیستو چن سال هیچ روزی از زندگی به معنای واقعیش لذت نبردم ؟

چرا ؟

کاش یه فضای باز و دور از همه چی داشتم و می تونستم بلندبلند گریه کنم

سرم خیلی درد می کنه

اون اعتماد به نفس وصف نشدنی ساره یهویی کجا رفت

من می دونستم با رفتن اون همه چیزم می ره

من می دونستم به این روز می افتم

اون به خاطر منافع خودش

به خاطر احساسات خودش ذره ای برای احساسات من تره هم خورد نکرد

گفتم هر چی بگی قبول دارم ..

گفتم من آدمی هستم که پیرو بش و بتونم خودمو با محیط تو وفق بدم

ولی قبول نکرد

حتی نفس کشیدن هم برام سخت شده

من دلمو به چیه این دنیا خوش کنم

صدای من قراره به کی برسه ؟ کی قراره منو درک کنه

هیچکی

اون که اون بود ...داره واسه خودش کیف می کنه

از یه نفر خبرشو گرفتم و گفت حالش خوبه

دستش درست ..حالش خوبه

به خدا ما زنا بدبختیم

به خوده صاحب الزمان ما زنا بیچاره ای مفلوک بیش نیستیم

بهش گفتم خیلی برام ارزش داره

اون با اینکه می دونست من چقدر دوسش دارم باز رو حرف خودش ایستاد

دمارم در اومده به محمد ( ص )

در اومده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد