-
من . . . منه ساره
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 20:14
من الان تو پایان نامه ی ارشدم . . . من الان سر کار می رم و دستم تو جیب خودمه من الان برای خودم و فقط برای خودمم من الان بزرگ تر شدم من الان خانوم تر شدم من الان پخته تر شدم من هنوز هم چادر میذام من هنوز هم حجاب دارم . . . و با حجاب تر شدم من ایمانم به خدا قوی تر شده ولی . . . من الان از همه جاهایی که قبلا بودم اومدم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 دیماه سال 1392 20:48
پیوندت مبارک باشه دوست من
-
بازتاب دختر های ایرونی +بازی جهانی ایتالیا و ایران
جمعه 7 تیرماه سال 1392 23:26
والیبال جهانی ایران ایتالیا آقا . . . آقاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عاقاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من نظرم هیچو جلب نکرد ها فقط اینو جلب کرد ها . . . که دوختر هاهو زن های خوشکل ایرونی رو دیده بودین که چطوری بازیکون های تیم ملی رو تشویق می کِردن واقعا دیده بودید آقا چه...
-
اون دور ورا ___
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 23:01
+ کاش منم اون تیله بودم تا پرت می شدم اون دور دورا
-
یار پسندید مرا . . .
جمعه 25 اسفندماه سال 1391 15:01
مژده بده ،مژده بده یار پسندید مرا سایه ی او گشتم ،او برد به خورشید مرا جان دل و دیده منم ،گریه ی خندیده منم یار پسندیده منم ،یار پسندید مرا کعبه منم ،قبله منم ،سوی من آید نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا پرتو دیدار خوشش،تافته در دیده منم آینه در آینه شد ،دیدمش و دید مرا
-
تولد دو سالگی من . . .
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1391 15:21
ا مروز تولد دو سالگی ضعیفه س .. . یعنی من البت با این آدس میشه تولد یک سالگی .. ولی بلاگ قولنج های مغز یک ضعیفه دو سال که توسط مدیر بلاگ خانوم ساره آریا منش به وجود اومده تو این دو سال با دوستان خیلی زیادی آشنا شدم .. یه سری هاشون کلا بلاگشونو بستن .. یه سری هاشون رفتن خارج از کشور یه سری هاشون بلاگ جدید زدن یه سری...
-
ناری ناری . . .
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 18:38
این آهنگ منو یاده سلف دانشگاهمون و چای خوردن هام تو سلفو یه چیزای دیگه می ندازه بنابر این به من خورده نگیرید از دانشگاه فعلا فارغ شدم و این اولین باریه که تابستونش نمی خوام برم دانشگاه خیلی دلم تنگ میشه الان این آهنگ به مناسبت فارغ شدن 3 ماهه ی من از دانشگاه و دلتنگیم برا نبودنمه و یکی دیگه از مناسبت ها به خاطر گرون...
-
محاسبه ی عدالت . . .
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 09:35
بذار از این جا شروع کنم قضییه از اون جا شروع شد که من رفتم تو بلاگ جناب کشکول و پست نسبتا بلند بالای جالبش رو خوندم و بگم که واقعا اونی که وضعش خرابه حتی نون هم نمی تونه بخوره و اما محاسبات من : مقدار یارانه ی در نظر گرفته شده برای نون در هر ماه چقدر بود ؟؟ اینم نمی دونید ؟ پس شما چی می دونید ؟ طبق اطلاعات من : 5000...
-
ای وای ..ای وای ..ای وای ای وای . . . اوه ..اوه
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 19:32
امتحانام تموم شد چشم حسود کور بشه امتحانام تموم شد چشم حسود کور بشه امتحانام تموم شد چشم حسود کور بشه آیکون ساره در حالی که مادرش براش اسپند دود کرده و داره دور سرش می چرخونه امتحانام تموم شد چشم حسود کور بشه امتحانام تموم شد چشم حسود کور بشه امتحانام تموم شد چشم حسود کور بشه پ ن : دلتون آب شد آیکون ساره ای که عقلش رو...
-
منم می رم . . .
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 18:16
منم دیگه انگیزه برا موندن ندارم همه دوستانم رفتن بعدا نوشت : دارم آلبالو میخورم / نمک زدم بهش یعنی ترشه ها دلتون آب مخصوصا دل این مخاطب خاص که اسمش بی نام / آیکون زبون درازی
-
ضایع شدم در حد دندون مصنوعی مادر بزرگتون و مادر بزرگم . ..
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 22:35
ضایع شدم در حد دندون مصنوعی مادر بزرگتون و مادر بزرگم . . . بذارید یه داستان از امروز تعریف کنم حالش رو ببرید ..از غروب تا به حالا هر وقت خودم یادم می افته خنده م می گیره قضییه از این قراره که ما داشتیم امتحان روش تحقیق می دادایم امروز که من جواب همه سوالا رو نوشتمو چن بار چکشون کردمو وسطاش یه چیزایی هم به جوابا اضافه...
-
ماکارونی . . .
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 19:32
می خوام برم خرید ..ماکارونی و یه خورده ریز بخرم برا شام شما هم امشب شام دعوتید . . . اگه دوس داشتید تشریف بیارید
-
بازم جوک های چرتو پرت . . . :))
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 22:16
* بازم جوک های چرتو پرت . . . :)) * گور بابا ننه ی همه ی غم های دنیا / بچه ها هوا چه گرمه دارم می پذم رشتیه زنش پنج قلو میزاد میاد دره خونه پلاکارد میزنه که اهالیه محل دیگه شورشو درآوردید... عربه سوار تاکسی میشه میشینه کنار یک دختره / یک مدت میگذره ، برمیگرده به دختره میگه : ببخشید خواهر ، یک سوال جنسی داشتم ، دختره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 21:05
زندگی چه جالبه ساره انرژیش رو از دس داده در حالی که نباید از دست بده ساره می خواد الکی خوش باشه که حتی اونم نمی ذارن نه تو دنیای واقعیش و نه مجازیش حتی مخاطب های مجازی ساره هم نیم ذارن که ساره الکی خوش باشه .. الکی بخنده ..و دیگران رو بخندونه الکی خوش باشه الکی انرژداشته باشه الکی بگه همه چی آرومه الکی عنوان کنه که...
-
به نظرتون فکر منو می خونه ...؟
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 20:16
مادر بزرگم برگشته خونه ی ما و برام باز از اون دعا ها می کنه به نظرتون فکر منو می خوه ؟ چون هر وقت من دارم در مورد اون موضوع فکر می کنم می بینم اونم داره در مورد همون موضوع برام بلند بلند دعا می کنه
-
واسه خودتون بریزید . . .
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 18:39
برم یه چای دم کنم واسه خودم شاید حالم بهتر شد با اجازتون حوصله هم ندارم بهتون تعارف کم اگه دلتون چای می خواد واسه خودتون بریزید بخورید
-
خیلی غمگینم ..اصلا یه وضعی داغونم
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 18:16
خیلی تشویش دارم خیلی دل شوره دارم خیلی نگرانم اصلا نمی دونم چمه فردا و پس فردا هم امتحان دارم نمره ی دو تا از درسام اومده مونده اقصاد مدیریت که خیالم راحت شه خیلی برای زندگی کردن بی انگیزه شدم ذره ای حوصله ندارم که به زندگی ادامه بدم دلم گریه می خواد گریه با صدای بلند گریه با صدای هق هق بلند چرا من تو این بیستو چن سال...
-
دارم از آمریکا سرچ می شم ...
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 22:56
پ ن : اصلا از یه جاهایی میان تو بلاگ آدم که آدم شاخ در میاره خدایی این جاها دیگه کجاست ؟
-
ایمان دارم . . .
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 18:16
ایمان دارم . . . به خودم ایمان دارم به عشقم ایمان دارم به زندگی که بنیانش حق و عدالت و راستی باشه ایمان دارم به مردی که در زندگی من خواهد بود ایمان دارم حتی به خوشبخت شدن آن مرد توسط ساره ایمان دارم از این که اگر به او ایمان اشته باشم ایمان خواهم داشت که همه چیزم را برای او خواهم گذاشت به زندگی بعد از مرگ ایمن دارم به...
-
ساره آریا منش . . .
جمعه 2 تیرماه سال 1391 16:04
سخته . . . خیلی سخته منظورم امتحان اقتصاد نیست ..هر چن که خوندن اونم سخته منظورمن یه چیز سخت دیگه س من ایمان دارم که یه روز با زندگی قهر می کنم مادرم و پدرم مرا نیز دوست دارند و من نیز آنها را خواهرش دیشب بهم اس ام اس داد خب که چی ؟ دیشب رفتیم خانه ی قدیمی مادر بزرگم در ییلاق من خورت بادنجان درست کردم و مادرم نیز برنج...
-
ای خدا . . .
جمعه 2 تیرماه سال 1391 11:01
فردا امتحان اقصاد دارم کاش می شد از قطر کتاب ( ۴۰۰ صفحه ) و 100 سوال / که جواب هر سوال دو تا سه برگ A4 هست براتون عکس بذارم .. یعنی شدیدا التماس دعا دارم
-
نیز . . .
جمعه 2 تیرماه سال 1391 00:14
نیز مادرم نیز مرا دوست دارد پدرم نیز مرا دوست دارد برادرم نیز و همچنین پدر بزرگ و مادر بزرگ و آن مادر بزرگ هم نیز و همچنین المیرا نیز و همچنین عمه ها و عموهایم و همچنین خاله هایم و دایی هایم نیز پ ن : کلمه ی نیز را پاس بدارید و قدرش را بدانید حتی می توانید شبها هنگام به جای عروسکتان و بقیه ی موارد کلمه ی نیز را بغل...
-
هی ای ای . . .
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 17:34
هی روزگار ...
-
خدایا ...
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 20:32
یعنی امروز غروب من مرتکب بدترین اشتباه زندگیم شدم بدترین خدا کنه به خیر بگذره دعام کنید / لطفا
-
اگه نداشتمت به کی پناه می بردم ...
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 12:17
امروز که می خواستم برم برا مامانم یه سری خورده ریز بخرم باورتون نمیشه وقتی پامو از در گذاشتم بیرون ...احساس کردم این هوا .. این نم نم بارون یکی از رویایی ترین هوا های عمرمه خیلی خوب بود .. کاش امتحان نداشتم و با الی تماس می گرفتم و می گفتم بیا که با هم بریم پیاده روی هم اون امتحان داره و هم من .. حیف این هوای امروز...
-
واقعا گیجم که فکر کنم یا نکنم . . .
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 22:27
خدا هی می گه فک کن من هی از خدا می پرسم خدایا فکر کنم ؟؟! ..واقعا به این موضوع فکر کنم ؟؟! باز خدا می گه فکر کن می گم خدایا تو رو به پیامبر ..به این شب عزیز قسم ..یعنی راستی راستی فکر کنم؟؟؟ می گه فکر کن اصلا گیج شدم واقعا گیجم که فکر کنم یا نکنم بیچاره اون که من ... بذار یه بار دیگه بپرسم بازم پرسیدم می گه فکر کن...
-
روبه راه نیستم . ..
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 22:01
جلو مانیتور نشسته م .. نمی دونم امشب چم شده که هی این ورو اون ور سرک می کشم یه خورده سوپر چیپس خوردم ..حوصله نداشتم بیشتر بخورم ..سرشو پیچوندم گذاشتم کنار بعد سر یه لواشک آلو سیب رو باز کردم حوصله نداشتم برم کارت امتحانیمو ببینم همین جا پشت مانیتور دانشگاه رو سرچ کردم تا ببینم دقیقا اقتصاد کی امتحان دارم کلا آلزایمر...
-
روحمو شست .. .
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 21:36
امروز کلی بارون اومد و من خنک شدم امروز وقتی همه تو خونه هاشون قایم شده بودن امروز وقتی اون بارون تند بارید و خورشید رفت امروز وقتی صدای رعد و برق تن همه رو به رعشه می نداخت و نورش تموم آسمونو شهرو می پوشوند امروز وقتی من و مامان بزرگ تو خونه تنها بودیم لباسمو پوشیدم و به بهونه ی خرید یه قلم جنس رفتم دور ترین مغازه ای...
-
سر پل صراط . . .
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 20:14
یکی به آدم انگ بزنه خیلی نامردیه خوبه خدا شاهد و ناظر رفتار و کردار و تموم وجودیتمون هست که اگه نبود ما آدم ها چیکار می کردیم چطوری خودمونو آروم می کردیم چطوری خودمو نو ثابت می کردیم چطوری بنده های خدا رو تحمل می کردیم به من انگ خورده که من با شما جنس ذکورای بلاگ در ارتباطم حالا چه ارتباطی خدا داندو خدا و اینکه...
-
یه چیزایی از این روز ها ( با رعایت عدم جلب توجه ) . . .
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 08:42
تا به امروز دو تا از امتحان هامو دادم و چهار تا دیگه مونده آمار تحلیلی انقده محاسباتی بود که نگو .. چهار تا سوال بود که هر کدومش الف ب ج دال ه واو . . . داشت به قول یکی از دوستام کلا به جای 4 تا انگاری 40 تا بود کلا بعضی ها اون 2 ساعت وقت رو کم آردن من به استاد یه نگاهی کردمو گفتم استاد اگه جزوه ی خودتون برا سوالاتون...