تا تقی به توقی می خوره یکی از این دخترای کولی می گه می خوام بر گردم شهرم
واقعا نمی دونم این کولی ها چه شونه ... احساس می کنم چش خوردنکه عینو حیوون به جون هم می افتن
امروز می خوام برم می تونم تو این شهر غریب جا اسپندیو اسپند پیدا کنم واسه این کولی ها دود کنم تا شاید افاقه کنه هو رستگار بشن
هر شب بساط داریم ..هر شب یکی عزم رفتن می کنه و ما باید بریم پاچه خواری
من این وسط شدم میدون دار
کیه که یه مشت بخوره پای چشم خدا می دونه ...
بمیرم الهی داری با اعمل شاقه درس می خونی عزیزم.یه کولی بازی عجیب غریب در بیار حساب کار دستشون بیاد.
دور از جون خدا نکنه ...
آی گفتی ...باید همین کارو بکنم احتمالا تنها راه حله
بی خیال آبجی....
بخند!بخند و شاد باش که تو مثل اونا نیستی!
بعد ها میبینی اینام عالمی داشته...
قربونت
آره خب عالم برزخی ... زدن دمارمونو در آوردن
مقسی