قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

گیجو گنگو مبهم شدم ..../

امروز حولو حوشه یه ساعتو نیم داشتم با یکی از دوستانم که تنها راه ارتباطیمون ایمیل چت و تلفنه  

صحبت می کردم .. 

کلا هر چن ماه یه بار یه بار بهم زنگ می زنیم و کلی هم بحث عقاید داریم ... 

عقایدمون و پایه های فکریمون شبیه همه ولی نمی دونم چرا تو بحث کم مونده دمپایی پرت کنیم سمت همدیگه  

اون که هیچ رقمه اهل کوتاه اومدن نیست .. فوق العاده کتاب می خونه .. تمام زندگیش به کتاب خوندن می گذره عکس من  

من زیاد کتاب نمی خونم فیلمم نمی بینم .. چون جنبه شو ندارم .. برام اعتیاد میاره  

البته کتاب خوندنو فیلم دیدن برای اون هم اعتیاد آورده ولی اون اصلا براش مهم نیست   

جوری افراطیه که مامانش کلا با قضضه ی کتاب خوندنش مشکل پیدا کرده  

من اگه مغزم پر باشه فوق العاده اذیت می شم .. باید مثله این کسایی که هر چن ماه یه بار خون می دن تا خون سازی کنند .. منم باید همین اتفاق برای مغزم بیفته .. بایدخالیش کنم  

امروز کلی سر قاعده و اصول بحث کردیم  

کلا اون می گه دیگه از همه چی خسته شده  

می گه ... سیاست این مملکت و کلا نظامش مورد داره .. خب همه مون به این مساله اذعان داریم  

یه سری چیزایی می گه .. که دو هفته پیش سر همین مساله با یکی باز بحثم شد  

کاش می تونستم یه دوری تو جهان بزنم و همه چیو ببینم بعد بگم اینا درس می گن یا نه  

۸۰ درصد حرفاش رو قبول دارم ولی ... 

قصد داره واسه ارشد بره یه رشته ای رو بخونه غیر رشته ی خودش که با مخالفت شدید پدر و مادرش مواجه شده .. این رفیقم سه سال از من کوچیکتره .. 

 

از زیاد دونستن .. متنفر شدم ..جنبه شو ندارم . خسته م می کنه  

چون جایی ندارم برای کاربردشون  

از همین الان برای نسلی که هنوز از من نیومده نگرانم .. خیلی  

خودم که آب از سرم شاید گذشته .. ولی واسه نسل بعدم نگرانم   

یکی راش خیلی مهمه شاید عمر جاودانه داشتن . زندگی کردن . تو این دنیا بودن . نمردن  

ولی زندگی برای من هیچ لذتی نداره ..  

نمی دونم چرا از زندگی لذت نمی برم .. اون جوری نیست که باید باشه  

هست همه چی هست .. امکانات هم هست .. 

ولی من لذت رو تو زندگی هنوز نچشدم .. هنوز اون جور نشده که باید بشه  

اگه اعزرائییل همین الان باد سراغم .. بهش نمی گم وایستا تا یه خورده دیگه باشم برای لذت زندگی  

شاید بهش می گم وایستا تا ... 

هنوز دارم صبر می کنم تا بینم آیا لحظه ای هست که از زندگی لذت ببرم  

حوصله ی آدمای سر خوش دورو برم رو ندارم ..  

من درباره ی معنی گناه دچار شک شده ...  

منظورم گناه های بارز نیست .. منظورم چیزاییه در کلیت ..  

باید یه کتابیو زیرو رو کنم ببینم به جواب این سوالایی که یکی دو هفته س تو ذهنم به وجود اومده می رسم یا نه  

کاش امکانات اینو داشتم که یه دوری تو جهان بزنم  

کاش یه منبع موثق پیدا می کردم برای اثبات یه سری از موارد که الان بهشون شک کردم  

تو بحثم با این رفیقم به جایی نرسیدیم و تهش قطع کردیم .. تا چن ماه دیگه که بهم زنگ بزنیم  

خدایا چیزایی که دارم دورو برم می بینم نشانه ی چین ؟ 

همیشه وقتی می خواستم برای خودم دعا کنم .. در کنار همه ی دعا ها .. از خدا خصوصا می خواستم که نادون از این دنیا نرم .. و به درک برسونه منو .. به درک خیلی از چیزا   

یعنی یه روزی یا لحظه ای وجود داره برای من که من احساس کنم دارم از زندگی لذت می برم ... و زندگیم همون جوریه که خودم خواستم

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین رها جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

این مدل بحث کردنارو دوس دارم؛

آره خوبه .. خالی میشی
ولی کاش آخرش بشه به نتیجه رسید

حسین جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://ho3yn.ir

خب اینم یه جورشه دیگه
ولی آخرش به نتیجه نمیرسی :(

آره خب .. چه میشه کرد :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد