قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

تواضــــــــــــــن .../

و اما عروسی پَری شب که عروسش دید کسی نیست مجلسشو گرم کنه خودش پخشه وسط شد  

والّا  

آقا حرکت دست می رفت در حد خفن  / دیجیه می گفت : 

آهان آهان ( ای کوفت )

عروسم عروسای قدیم  

خانوما هر چی برهنه تر از دید اذهان عمومی باکلاس تر بر عکس جنس ذکور که هر چه پوشیده تر جنتل من تر  

تواضن وقتی برقرار میشه که مثلا جنس ذکورم با آستین حلقه ای یا نیم تنه ( آیا وجود دارد در بازار ؟!!)و شلوارک گوگولی مَگولی بشه لباس دومادیشون  

اون موقع میشه گفت بین دوشیزه خانوم و آق دوماد تعادل برقرار شده / بعلـــــــــــــــــه

هاه ... چن روز دیگه بیشتر نمونده تا نموندن / تا نبودن/ /تا رفتن چه بی سرو صدا

من نمی دونم این بلاگفاهو بلاگ اسکای چرا این طوری می کنند الان من می خوام بنویسم اینا نمی ذارن که؛ بی پدر مادرا

کی می‌شود روشن به رویت چشم من، کی؟ 

  وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟ ...

 

  

                                             

                                                                                                            عکس گرفته شده توسط عابر

مرغو خروس ../

به نظرتون این صدای خروس تو این ساعت از کجا میاد ... 

.../ 

 این آهنگم تقدیم به مرغو خروسای سرخوش زندگی  

خودم گوش ندادم .../ یعنی کلا گوش نمی دم  

یه وقت خیال ورتون نداره فک کنید من از این آهنگا گوش می دم  

اینو به افتخار یکی از دخمله های مجازی گذاشتم که دیشب جشنش بود و مزدوج شده  

و به افتخار اون دوستانی که مثل خودم رو جمعه ای تو هوای به این خوبی خونه نشین شدن

بعدشم چون روز جمعه ایه و می دونم دوستان همه رفتن تفریح اینو گذاشتم  

خدا کنه برادرای فیلتری هم رفته باشن دودور دَدَر   

تا امشب حذفش می کنم   

 

 

بعدا نوشت :  

به شب نکشیده حذفش کردم ...آهنگو می گم  

چه معنی داره

ببَرن ../

با اجازتون تو روح قسمت نظرات بلاگ فای یکی از لینکام ... / 

مُردشوره بلاگ فا رو ببرن

تنفر .. بی زاری ..خستگی .../

از تلف شدن وقتم متنفرم ... 

از نا معلوم بودن آینده هم متنفرم  

از تکرارو مکررات هم متنفرم  

از شبیه بودن دیروزو امروزو فردام به هم / هم متنفرم  

از جور نشدن مساله ها به جواب نرسیدنشون متنفرم  

از کنار  هم قرار نگرفتن پازل های زنگی متنفرم  

از صبر خسته شدم ... 

از انتظار خسته شدم  

از تبدیل شدن غوره به حلوا هم نا امید شدم  

از خیلی چیزای دیگه هم خسته م که اگه به زبون بیارم ... میشه کفر  

میشــــــــم کافر  

اوفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 

 

عذر خواهی نوشت .../ *

حالم که بهتر شد جواب کامنتاتونو حتما خواهم داد ... همشو / 

عذر می خوام که فعلا نمی تونم

اینو داداش فرداد از بلاگ هفتمین قاب   عکسشو گرفته و تقدیمش کرده به آبجی ساره ش  

منم می خوام تقدیمش کنم به چشم های قشنگ شما و یه خواهش : 

میشه شرحتونو از این عکس و اون چیزی که از چشم این گنجیشکک می بینید برام بنویسید  

خودتنو بذارید جای این گُنجیشکه : 

            

 

 

*ممنون میشم دوستان عزیز / قربان شما ساره* 

درد ../

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟ 

 

                                                                                   * قیصر *

عمو رضـــــــــــــــــــــــا .../

امشب رفتیم عیادت یکی از رفیقای قدیمی بابام  

منو بابامو ... کلا خانوادگی /  خیلی وقت بود من نرفته بودم پیشش 

این اواخر بابام اینا بیشتر از همیشه میرن پیشش 

یکی دو سالی هس که وضعیتش ناجور شده و یه چن ماهی هم هس که کلا زمین گیره  

خیلی خبر منو از مامانو بابام می گرفت هر دفعه که اینا می رفتن پیشش 

این آخرا  حالش خیلی بد بود منم که نبودمو یه یه ماهی بودم مشهد  

امشب بالاخره به پیشنهاد مامانم منم رفتم .. مامانم می گفت عمو رضا هر دفعه که میریم خبرتو می گیره ... اصلا کلا نمی تونم ناخوشی عمو رضا رو ببینم .. هر دفعه که تو اون وضعیت می بینمش نا جور روحیه م داغون می شه .. اصلا ترجیح می دم نرم پیششو .. از همین جا واسش دعا کنم   

عمو رضام هیچ وقت از جنگیدنش حرف نزد ... از دار دنیا این عمو رضا وقت یه زن داره  

امشب خدا رو شکر حالش بهتر بود  

کلی حرف زدیمو .... از کُشتی فرنگیو قهرمانی عبدولی خوزستانیو ... بازی نکردن بچه ها جلو صهیونیستاهو ... هواپیماهای اف ۵ اف ۱۴ .. بگیر تا ... دیگه کلا همه چی  

عموم تو حرفاش که این اولین باری  بود که اینا رو ازش میشنیدم تو تموم عمرم ...  

در مورد جنگ می گفت .. یه دفعه بعد این همه سال رفت سر خاطراتش  

از سوخوی میراژ می گفت تا میگو بقیه ی ادوات جنگی  

از بعثی یا گفت که اگه بچه بسیجی های دوران جنگو می گرفتن .... همون جا دار  صحرایی می زدنشونو .. استخونای این بچه ها رو خورد می کردن   

عموم می گفت اگه عراقی می افتادن دس بچه های ماها سریع با دس نشون می دادن که ما فلان تا بچه داریمو نمی دونم به زور صـــــــــــ..دام اومدیمو از این حرفا

از هواپیماهای عراقی می گفت /می گفت سُخو ها شون تو ارتفاع خیلی خیلی بالا می اومدو همه جا رو بمبارون می کرد / از بس که عراقی ها ترسو بودن .. ولی بچه های ایرونی انقد با جربزه بودن که با میگاشون از سر ماهاهو خاکریزا رد می شدنو .... دقیقا از رو سرشون ... می رفتن تو خاکریزای بعثی .. سریع خوشه بمباشونو خالی می کردنو بر می گشتن  

عمو رضا می گفت وقتی میگا از رو مون رد می شدن ... اگه یه موقع بر نمی گشتن ... اون روزمون خراب بودو کلا می ریختیم به هم  

اینا رو که می گفت ... حالم خراب شد .. با دیدن خودشو وعضو حالشو شنیدن چیزایی که بعد این همه سال تازه داشت ازشون حرف می زد.... داغونم کرد .. داغون  

بغض گلومو گرفتو می خواستم زار زار گریه کنم   

نمی دونم یعنی عموم زنده می مونه ... 

عمو رضا چقد از دیدن من خوشحال شده بود ... 

کاش بیشتر می رفتم پیشش .. بدبختی خودمم انقد زود رنجم که داغون   

پ ن :

خدایا تو رو امام زمان هوای عمومو داشته باش   

 

 

این شعرم تقدیم تو که من دیر بهت سر زدم .. به مولا دل دیدن ذره ذره آب شدنت رو نداشتم  :

ادامه مطلب ...