از دوشنبه غروب تا به امروز اصلا نرفتم بیرون ..
تموم کارام رو جمع بندی کرده بودم و تا دوشنبه همه ی کارام رو بستم تا بعده امتحانا
دروغ نباشه یه دو ساعتی با مامان فقط رفتم خونه ی مادر جونم
دارم درس می خونم مثلا
دو مبحث 15 صفحه ای از امتحانی که دوشنبه دارم مونده و
سه مبحث 7 صفحه ای از امتحانی که پنج شنبه دارم
مهیار جان همسر جان این جانب که امشب می خوان تشریف بیارن
جمعه و شنبه را نیز می مانند
بنابراین باید ببینم می تونم تو این دو روز درس بخونم یا نه ؟
چشم آب نمی خوره به اون صورت
جز این که صُبحا سپیده نزده بلند شم بشینم درس بخونمکه هم حق همسر جان بهتر از جان اچحاف نشه و هم به بر نامه ریزیم برسم
دو تا امتحان که هر دو تا شون رو با یه استاد داشتم
1 بهمن تولد همین استادمونه
تو این ترم یه بار که در مورد خودش حرف می زد تاریخ دقیق تولد خودش و شوهرشو گفته بود ..
شوهرش 11 سال از خودش بزرگتر بود
همون روز قصد کرده بودم که برای تولدش یه چیرزی بگیرم
دوس دارم یکی از تابلوهای معرقمو تابلوی گلو مرغه ( تو معرق به این مدل تابلو ها که حالت
مینیاتوری داره و تو ش گلو پرنده داره می گن گلو مرغ ) که خیلی دوسش دارم با اسم کنده کاری شده ی خودم که پایینشه بدم به استاد /یه تابلو با عرض 50 و طول 110 سانت
یه چن ترمی هس که باهمنین استاد درس بر می دارم ..
از سبک درس دادنش راضی نیستم و لی اقتدار و بعضی از عقایدش رو دوس دارم
پ ن :
و اما این دو بیت شعر هم تقدیم به الهام خانوم نازنین
از بلاگ خیلی دور خیلی نزدیک بنا بر قرارمون *
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که از انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن نالو فریاد که دوش
زده م فالی و فریاد رسی می آید
من سه شنبه یه امتحان دیگه هم دارم!
اونم که بدم فااااااااااتیحه!
موفق باشی احسان
برا منم دعا کن خوب بدم امتحانامو ..معدلم برام خیلی مهم
ممنونم ساره عزیز
امیدوارم آخر هفته خوبی هم داشته باشی
تشکر ..متقابلا ناز گل خانوم
بابا تو هم عجب حالی داری هی تریپ عوض میکنی باز ورداشتی یه قالب سنگین گذاشتی این ملتی که با دیال آپ میان بیچاره میشن
باشه بابا