قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

خدا به خیر می گذرونه ؟!!

امروز غروب بعده برگشت از اون شهر خراب شده و امتحان صبحم

رفتم دلمو زدم به دریاهو بعده چهار سال زبون باز کردمو

گفتم اونی رو که شاید باید هیچ وقت نمی گفتم

که ای کاش خر نمی شدمو نمی گفتم 

یا شاید بهتر شد گفتم ..دیگه اون دلبستگی داشت می شد عذاب وجدان و سوهان روحم

خریت کردن بعد چهار سال تحمل

خیلی ناراحتم و غمگین و نگران

خدا به خیر بگذرونه




نظرات 5 + ارسال نظر
علی جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ق.ظ

برداشتی از فلسفه الهی اسلام
پس انسانرا به آنچه که در عمل به کار نیاید و مسا سی با عمل پیدا نمیکند نیازی نیست. و نیز اگر دانشی جدا از عمل باشد برای انسان خالی از
لطف و صفا خواهد بود و به همین معنا کلام گوهربار علی(ع) چنین اشاره
دارد:(علم توام با عمل است. هر آنکه بداند عمل نیز خواهد کرد
و علم و دانش عمل را می خواند اگر پاسخ شنید که هیچ و الا با او
وداع خواهد گفت)

ممنونم

علی جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ق.ظ

خداوند در قران کریم می فرماید:یعنی خدا در اندرون انسان بیش از یک دل
قرار نداده است.(سوره احزاب آیه4)
لیکن علی (ع) بی تامل و اندیشه پا در عرصه حیات نگذاشته و زمام نفس خویش را
بدست هوی و خواهشهای نفسانی نداده بود تا هرچه آن بخواهد برگزیند.
و در آنچه که بخواهد تصرف نماید. بلکه علی (ع) را یک کشش روحانی و یک جنبه
الهی احاطه کرده بود و در نتیجه همه چیز جز خدا را از یاد برده بود
او تمام نیازمندیهای مادی بشری را که بسوی نفس و خواسته های آن می کشاند
کنار گذاشته و کلیه علایق مادی را که بسوی لذات و شهوات سوق می دهند
از خود دور ساخته بود. لذا راهی جز راه حق برایش باقی نمانده بود و هدفی
غیر از خود حقیقت و واقعیت در نظر او جلوه ای نداشت.

ممنونم

الیکوبانو جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.elikobanoo.blogsky.com

نمیدونم چی گفتی اما گفتنش از نگفتنش بهتره . این یه قانونه تو کل دنیا تو هر زمانی . لالی دردی رو دوا نکرده . به جراتت ببال دختر

بالاخره رفتم گفتم ..
از یه سمت راحت شدم
اگه بدونی چقد آسوده خاطر شدم ..ولی از طرف دیگه خیلی خجل زده م ..
خیلی ...واقعا از دیروز تا حالا دائما دارم فکر می کنم شاید نباید این کار می کردم و چقدر شخصیتم زیر سوال رفته شاید

وفا(امید) جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

کلا عادت داری حس فضولی مارو قلقلک بدی اخه من الان از کجا بدونم قضیه چیه؟

مهم نیس خو

فرهاد شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://semicolon.blogsky.com


ما سه تا داداشیم.به ترتیب سن فرشاد و شید و هاد!فرشاد روزنامه نگاره...که دلیل کافی برای اوین رفتنشه.
امیدوارم نیاز به تایید داشته باشه چون کامنتم خصوصیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد