قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

سه شنبه ی من . . .

دیگه نوبتی هم باشه نوبت رسیدگی به درس ها و تحقیق هاست

خوشحالم که کارای جانبیم فعلا روال عادیش رو طی می کنه و من می تونم به درسام بپردازم

شروع کردم دارم برا کنفرانسم می خونم و مطالعه های جانبی برای بالا بردن تو زمینه های مدیریت ژاپنی . . . واقع خوندن مباحث تو این زمینه برام لذت بخشه

دیگه درس خوندن تو فوق با درس خوندن تو لیسانس و جون کندن تو لیسانس خیلی ما به تفاوت داره


حس یه آزادی دارم تو فوق که تو لیسانس اصلا و ابدا این آزادی رو حس نمی کردم

دستت برا درس خوندن تو فوق خیلی باز تره و یه جورایی به خودت بستگی داره . . . بعد از 16 سال درس خوندن از اول ابتدایی تا لیسانس تازه به این آزادی رسیدم

آزادی که 16 سال طول کشید . . . البته نه خیلی بکر و بدون نقص و با امکانات /  (حتی دریغ از یک اپسیلون امکانات )ولی خب از هیچی بهتره . . . خدا رو صد ها هزار مرتبه شکر

البته خیلی از دانشجو ها هم هستن که از این آزادی سو استفاده می کنند

و درس نمی خونن و به دنبال گرفتن مدرک هستن

تو فوق دیگه بابت سوال پرسیدن ها و بیشتر درس خوندن توسط دیگر دانشجو ها و استاد مذمت نمی شی . . . یعنی اونا چنین حقی به خودشون نمی دن که مذمتت کنن 

درس خوندن چقدر لذت بخشه . . . خدایا این لذت رو از من نگیر

من تو دوران لیسانس خیلی بابت این مساله اذیت شدم

حسادت هایی که دیگر دانشجو ها بهم داشتن و متلک هایی که می نداختن 

کنایه هایی که می زدند

اینکه استادا آخرای ترم سخت گیریشون رو من و امثال من بیشتر بود . . .

در واقع نوعی حال گیری

و چقدر بابت پوششم غیر مستقیم و مستقیم  در حقم  توسط اکثر استادام و یه سری از مسئولین اچحاف یا  اچهاف می شد . . . چرا ؟ چون که سر کلاس ها هم چادر سرم بود

و اونا فکر می کردن هر کی چادر می ذاره یه عوامه و هیچی حالیش نمی شه یا مثلا اگه آرایش ث.کثی نمی کنه کودن تشریف داره 

با اینکه همیشه شیک می پوشیدم و می پوشم و سعی می کنم همیشه سرو وضعم مرتب باشه

البته تو گاگول بودن ساره ضعیفه که شکی نیست / اگه ساره عقل داشت از کسی خوشش نمی اومد و بهش اِبراز . . . . . نمی کرد



بابام امروز که از جلسه زود تر اومده بود خونه . . . بعد خوندن نمازش گفت ساره فردا کلاس داری ؟

گفتم آره

گفت : همه چی روبراهه و اوضاع درسیت رو رواله دیگه ؟ مشکلی که نداری ؟

گفتم همه چی خوبه فقط تو ترجمه های مقالات فک کنم به مشکل بر می خورم و خیلی وقتگیره

سرشو تکون داد و چیزی نگفت . . . داشت به چیزی فکر می کرد ولی به زبون نیاورد

از ادا اوصول هایی که یکی از استادای زنم سر کلاس در میاورد براش اجرا کردم و می خندید

عاشق لبخند هایی هستم که رو لب پدر و مادرم می شینه

ای خدا هیچ وقت اونا رو ازم نگیر . . . اگه روزی قرار به رفتن باشه / من باید زود تر برم

خدایا این قولو بهم بده / باشه ؟


نظرات 3 + ارسال نظر
delaram سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:04 ب.ظ http://delaram-night.blogsky.com

سلام ساره جونم
خوبی؟
پوششی که داری ننگ نیست باید بهش افتخار کنی
ان شاالله همیشه موفق باشی
سر بزن خوشحال میشم

سلام عزیزم
قربان شما
که گفته ننگه ؟
اینا فقط درد دل بود برای خودم . . .
پوششم انتخاب خودم بود . . . و حتما هم بهش افتخار خواهم کرد
من به همین راحتی حیام رو بدست نیاوردم و کسب شخصیت نکردم که به همین راحتی ها و با حرف چها رتا بی فکر کوته فکر از دستش بدم
من برا گذاشتن چادر روز ها جنگیدم
به روی چشم . . . حتما
خوش اومدی شما

ت سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ب.ظ http://kheilidoorkheilinazdik.mihanblog.com/

چه جالب من هم ادای استادام رو تو خونه در میارم فقط از عوارضش اینه که مثلا وقتی دیر میرم خونه مامانم زنگ میزنه میگه کجایی حوصله مون سر رفت

منم از این عوارض ها دارم
خیلی بده

وفا(امید) چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ق.ظ http://www.rozegarejavani.mihanblog.com

سلام
اولا من او کامنت رو واسه برانگیختن حس کنجکاویت نوشتم... هیچ منظوری توش نبود..
ثانیا جواب سوال منو ندادی..
ثالثا نپیچون...

سلام
حس کنجکاوی من همین طوریشم داغون بر انگیخته هست . . . حالا تو دیگه تو رو خدا بهش دس نزن . . .
آره . . . تو راس می گی / / هیچ منظوری نبود تو راس می گی
اون پیچ پیچکه که می پیچونه نه ساره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد