قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

لیلایی ساره .. .

این روزا خیلی منتظرم

بیش از پیش منتظرم

هی به خدا می گم چی شد پس . .

هی شبیه این بچه ها که لباس مامانشونو می کشن و هی صداش می کنن و هی لبو لوچه کج می کنن به خدا می گم خدا جونم چی شد پس ؟

خدا این روزا هی مشغول رسیدن به امورات دیگران و هی می گه ساره صب کن ..

ساره وایستا

ساره دو دیقه دندون رو  جیگر بذار

 خدا هی می گه دو دیقه و هر دو دقیه برام دو سال که چه عرض کنم دو هزار سال می گذره

هی بی خیال میشم و هی یه چیزایی منو به یادهش میندازه

هر چیزی منو یاد اون میندازه

دانشگاه . . درس ..

سمبوسه ..مغز کاهو ..ماست خیار

ساعت ..کیف چرمی دور دوزی شده

مقاله . . حق التدریسی

غرور . . . مامانم . .. مامانش

و عصبانیت . . حرص دادن

زود جوش آوردن . . سکوتاش

گوش دادن هاش

حرف نزدن هاش

محل نذاشتن هاش . . . بی تفاوت بودنش

بی احساسی ..

رفتنش . . . نیومدن ش . . . نا محسوس بودن هاش

سیاست کردنش ( عاشق سیاست هاش بودم / هر چن که کلی حرصم می داد ولی ..آدم کیف می کرد )

امروز انقد شلوار خدا رو کشیدم که نهایتش باز منو گرفت تو بغلش و گفت ساره چته ؟

نمی خوای بذاری من به کارام برسم

تو چشاش زل زدم / سکوت کردم

بدون اینکه هیچی بگم دستمو انداختم دور گردنش و محکم بغلش کردم

سرمو گذاشتم رو سینه ش و گفتم من پس کی ؟

گفت ساره خودت می دونی که حرف من حرفه . . . می دونی دیگه ؟

انقده کیف داد ...چن ساعت تو بغلش بودم

نظرات 1 + ارسال نظر
شکسته بال بی وب سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:13 ق.ظ

منم همینم
چی بگم والا.....

هومممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد