قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

یادم نمی رود . . .

آن روز که دستت را در پشت گره کردیُ و ادا ادطوار های دخترانه ت را برایم به رخ می کشیدی

نمی دانستی هر حرکتت برایم یک تلنگر است

یک تلنگر برای اینکه دوستت بدارم

آن روز که که با آن مانتوی صورتی کثیف،

با آن چاک های بغلش و کفش های کتانی سفید

و شلوار جین پاره پاره شده و یک شال با آن عینک آفتابی با  قاب سفیدش مهمانم کردی

یقینا و قطعا نمی دانستی که دوستت خواهم داشت 

و من به یاده آن سال ها در گندم زار دور از شهر

دور از دود

دور از بوق

با تو

از باریکه های راه می خواستم که خواهرم باشی

ولی نمی دانستم چنین روزیست که خواهری را پیشکش خواهد شد

و یادم نمی رود آن پرتگاه و آن نسیم سرد

آن سکوت و آن نوای درد

و یادم نمی رود آن واق واق سگ ها و صدا کردن ها

آن دُورَم چرخیدن ها و خندیدن ها

یادم نمی رود آن روسری بلند و کَج بسته

آن موهای عجق وجق و بیرون جَسته

یادم نمی رود آن کلاه حصیری را

آن گُل های نقش بسته ی شیری را 

یادم نمی رود آفتابُ و دستش را

آسمان ُ، ستارهُ ، وَصلش را 


یادم نمی رود درخت گوجه سبز را  ،که تو می گفتی آلوچه 


یادم نمی رود ،کوچه های گِلیُ صدای غاز ها را

کمین برای گرفتنِ جوجه،توسط باز ها را 



یادم نمی رود . . . 




*ساره آریا منش __ اردیبشت 1391 *

نظرات 2 + ارسال نظر
فرداد سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

خیلی شخصیه...
و روان و گویاست...
سلام آبجی
قالبت مبارک.

آره شاید شخصی باشه
ولی مهم نیست
فقط یک احساسه . . . یه حس دوست داشتنی
سلام سلام صد تا سلام به داداش مهربونم
ممنونم

پروتاگونیست سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.ers.persianblog.ir

بسیار عالی و زیبا
قالب جدید مبارک
فکر نمی کردم اینقدر زیبا شعر بگویید

ممنوم . . . شما لطف دارید
تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد