قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

تو ایران داریم همین چی چی رو .../

مسابقه ی رقص زرتشتیان مورخ ۲۵/۶/۹۰  در یزد : 

 

 

  

    

 

بعد می گید تو ایران نمی دونم چی چی نداریم  

پس اینا چیه ؟ 

آزادی ../

وای خدای من چقد خوبه وقتی کلاس دوشنبه هام با این زنیکه تموم میشه  

 من تا دوشنبه ی بعد با تمام وجود آزادم  

 

 آزادی تو چقدر خوبی

من عذر خواهی نکردم ؟ عذر خوای من کافی نبود ؟

شما دو تا از دستم خیلی ناراحتینا ..نگید نیستین که تابلوه ه ه ه ه ه ه ه  

خب من که گفتم اتفاق غیر مترقبه برام افتاد که دنباله دار شد  

 

انقده بدم میاد از تفکرای نا به جا و گزافه گویی  

من که معذرت خواستم  

 

مخور .../

 

فریب تربیت باغبان را مخور ای گل ...که آب می دهد اما گلاب می گیرد

ای ناز .../

 

 گوگولی مگولی

 

 

                                            

                                           

 

 

ببخشید دوستان ...کلا اعصابم خرابه .. بازتاب خرابی اعصاب منم فعلا عکس این جکو جونوراهو عکسای بچه س

آی ی ی ی ی ی ی ی .../

 

 

ولم کن جون مادرت ../

 

 

دلم بارون تند می خواد

سمیرا .../

مساله اینجاست که یه دختری بود به اسم سمیرا که وارد سیستمی شد که ظاهر سیستم شعار فرهنگی بود و کاری که تو سیستم در حال گردش بود سیاست بود .. سمیرا خیلی خوب می دونست که سیاست دنیای کثیفی و پدرو مادرو خواهرو ننهو بچهو ناموس نمی شناسه  

سمیرا تو ذهنش می گفت من چیکار به سیاست دارم .. من می خوام با فعالیت های توی این سیستم خودم رو سرگرم کنم تا اون مشکلاتی که برای دختری به سنو سال من ممکنه و حتما ممکنه پیش بیاد .. نیاد ..  

به واسطه ی یه خانومی که کارشناس اون سیستم بوده جذب میشه و حتی تموم ریز لحظاتش رو تو سیستم می گذرونه .. سمیرا میشه یکی از فعالین فرهنگی اون سیستم .. سمیرا فوق العاده باهوش و تقریبا یه چیزی حولو حوش شش /هفت سال می تونسته بزرگتر ازسن خودش فک کنه  

سمیرا اون خانم رو که برای خودش یه بت می دونسته .. و فوق العاده قبولش داشته نسبت بهش وابستگی پیدا می کنه ... اون کارشناس برای سمیرا یه الگوی فوق العاده بوده و جز افراد موفق برای اون به شمار می رفته  

سمیرا چپی ها رو میشناخته .. راستی ها رو هم همین طور ..   

و تموم احزاب رو هم رصد کرده

و حتی می دونسته که تو راستی ها خائنم پیدا میشه  

سمیرا آدمیه که خودش رو با هر شرایطی می تونست وفق بده ولی اصلا با چپی ها نمی تونست کنار بیاد .... سمیرا برای خودش در  عدم پذیرش چپی ها دلایلی داشت  

اون دختر بعد از سه ماه فعالیت توی سیستم می فهمه که آدمها همشون به فکر منفعت خودشونن و اینکه همه ی آدمها دروغگوهای کلاشی بیش نیستند .. سمیرا دید و شنید و احساس کردو با وجودش لمس کرد که جایی فعالیت می کنه که باید اسم اون افراد رو در واقع گذاشت روباه های متبهر  

روباه های متبهری که گرگ صفت و حتی سگ صفت هستند  

سمیرا تو تمام زندگیش استتار پیدا کردن رو خیلی خوب بلد بود .. شاید تنها چیزی که مسبب این شده بود که سمیرا بتونه حتی بدون امید هم زندگی کنه  

سمیرا یاد گرفت وقتی بازی خورد .. بازی هم بده .. 

وقتی دورش زدن .. دورشون هم بزنه  

سمیرا تو محیطی پا گذاشته که تموم زندگیش کنترل میشه ...  

حرفاش شنود می شد .... تو گوشی ،لبتاپش شنود کار گذاشتنه بودن  

اونا نمی دونستن که سمیرا خودش تو یه محیط سیاسی بزرگ شده بود و کاملا به همه چیز اشراف داشت  

سمیرا عادت نداشت از خودش و از زندگیش برای کسی چیزی بگه ...  

وقتی ازش می پرسیدن پدرو مادرت چیکاره هستن ؟ 

اون خیلی راحت می گفت : هم مادرم و هم پدرم دهاتین و اینکه پدرم کارگری بیش نیست  

بعد ها فهمیده شد که پدر سمیرا دارای تم سیاسی بسیار قوی حتی در حد اتاق فکر های کشوری بوده  

سمیرا همه چیز رو می بینه و درک می کنه و یقین داره که حتی اگر فرشته ای بر روی زمین بوده باز هم فرقی به حالش نمی کرده .. چون اون می دونست که هر کی وارد سیستم بشه باید شبیه خوده اون سیستم رنگ برداره  

سمیرا تو دوره هایی از زندگیش بلاتکلیفه و نمی دونه چه آینده ای در انتظارشه  

سمیرا همیشه می گه اگه تا دیروز تو کسی رو در حد خدای خودت می دونستی چقدر بده که یه روزی بفهمی که اون فرد دسته شیطونو از پشت بسته و اونی نبوده که تو فکر می کردی  

سمیرا می گه زندگی تو دنیای الان خیلی سخت تر از اون چیزیه که همه فکرشو می کنن .. 

این که میگن اگه سخت بگیری سخته و در غیر اون صورت ولا غیر یه شعار کذبی بیش نیست  

 اون می گه در صورتی زندگی برات لذت بخشه .. که تو توی نقش یه آدمی مثه بحلول باشی  

یا نباید چیزی رو بفهمی و ازش سر دربیاری یا اگه آوردی جوری رفتار کنی که هیچی ازش نفهمیدی  

اگه مهارت این رو پیدا کنی که دیگران  احمق فرضت کنن مشکلاتت کمتر از اون موقعیه که فیلسوف فرض بشی  

اون می گه تنها راه برای خوش بودن تو زندگی اینه که انقد سرمایه داشته باشی ... انقد سرمایه داشته باشی .. که هم خودت بی منت خوش باشی و این که هر چه قد که دوست داشتی به افراد های دورو برت پرو بال بدی ..  

انقد واسه خودت داشته باشی که مجبور نشی از هیچ پدر سوخته ای حمایت کنی یا پیه کثیف کاری اونا رو به تنت بمالی  

خودت باشی ماله خودت و خدای خودت  

 

پاستیل .../ اووووووو

 

 

 

 

ولی اون طور هام که می گن پاستیل یکی از نشانه های قطعی خدااااااا نیستا ... 

هست ؟ 

نیست ../  

می گم بگو نیست  

بگو نیست تا نزدم پای چشت بادنجون نکاشتم