قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

قُلنج های مغز یک ضعیفه

به قول دکتر بوق ورود افراد گَنده دماغ ممنون ( شما بخون متلقا ممنوع)

اصلا از همین الان بلند شو برو .../

آخه تو فضولی ی ی ی ی ی ی ( مرتیکه ) ؟؟؟ 

* این کامنتیست در جواب کسی در جایی خارج از دنیای مجازی * 

  

داداشم می گه من باید ( یعنی خوده داداشم ) استارته کاریمو تا یه سال از عسلویه بزنم 

 تا مرد کار بشم  

 ( در صورتی که کارش از همین الان تو همین خراب شده جوره ... ) 

حالا که این طور شد زود تر برو تا مار ها هو  عقربای عسلویه بخورنت (قورتت بدن ) 

گوشش بدهکار نیس که * ماتادور می گه پول اینجا   به درد من نمی خوره  ( پر توقع  )*

رو نروتم استاد ؟ .... نازی

دوشنبه وقتی استاد داشت حضور غیاب می کرد ...رسید به اسم من بعدش برگشت گفت : 

 یادته ترم قبل هی زرتو زرت سوال می کردی ؟ 

 ( من نیشم رو باز کردمو به نشانه ی تایید سرمو تکون دادم ) 

بازم برگشت گفت  :کلا تفکر سوالی داشتی ؟ 

هنوزم نیشم باز بود و  

باز استاد بر گشت گفت : البته خوبه تو علم آدم ذهنش کنکاش کنه 

 خطاب به استاد که لیسانسشو دانشگاه مازندران گرفته و فوقشو علامه ی تهران و دکتراشو علوم تحقیقات تهران : 

 استاد خودت بریدیو دوختیو .. آخرشم کنف شدی 

 اوووووووستاد سر کلاس بهت نگفتم ولی اینجا بهت می گم : 

 من اگه تو درسام سوال نپرسم و هی همه چیو برای خودم تجزیه هو تحلیل نکنم اصلا درس بهم نمی چسبه  

والااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

دلتنگی ../

لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی داره ؟ 

دلتنگی معنی نداره ... 

درد داره  

صبح پر نشاط من ... /

آفتاب من تو رو درآسمان می گردم اما تو دستم را در زمین می گیری ...../ 

 

 

چه صبح دل انگیزی .../  

من و نگاه من به 7 گُله نارنج ../ 

من و نگاه من به به درخت نارنجو قد کشیدنش .. 

به پروار شدنش  

صبحتون دل انگیز .. پر ثمر .. پاییزی زردو سبزو نارنجی ... روزتون شاد ..بله روزتون گُله به گُله خوشبختی ../ یاعلی بن موسی الرضا

پل پرواز .../

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست 


مرا در اوج میخواهی تماشا کن ، تماشا کن
دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن 


در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها 


فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم 


گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
 

رفیقان یک به یک رفتند مرا با خود رها کردند
همه خود درد من بودند گمان کردند که هم دردند 


شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند

به زمین گرم بخورم اگه .../

 

 

دلم گرفته ... 

 خدایا تو خودت خبر داری که من چند چندم 

و  

هیچ ریاهو بی شرف بازیهو نامردیو دقلو دورو بازیی تو کارم نیس  

هم تو می دونی خدا جون هم خودم 

به زمین گرم بخورم اگه آدم ناتویی باشم  

  

پ ن :

از صبر خسته شدم  

یه روز خوب میاد که میشنمو تمومش رو شماره می زنم  

شایدم وایستاده زدم  

لعنت به من قرار بود دیگه این مدلی ننویسم  

قولم به خودم یادم رفت  

من یه آلزایمریه جوونم  

آدم بده ی این قصه یا شایدم قضییه من شدم

هیچ فرقی نمی کنه وقتی سیر شده باشی .../

چه فرقی می کنه کی به کی باشه  ؟

یا چی به چی ؟ 

یا کجا به کجا  ؟ 

یا چی تو چی ؟

هیچ کدومشون فرقی ندارن

بعده بیستو چن سال ..../

تا حالا شده خودتونو دوس داشته باشید ؟؟ 

من نمی دونم چرا امروز انقد خودمو دوس دارم  

برام جالبه که خودم خودمو بعده بیستو چن سال دوس دارم ... 

ولی خب هنوز عاشق خودم نشدم  

 

       

گشنمه خو .../

دلم ماست بادنجون با ماکارونیو ریحون و زیتون پرورده می خواد  

سالاد فصل به اضافه ی هویجو لبوهو سیب زمینیه پخته  شده ی نگینی شده توش

آسمون خدا .../

یه اسب  

باید یه اسب داشت ... 

رنگش فرقی نمی کنه /نه بذار ببینم ...: 

فرق می کنه می خوام سمند باشه  

ماده هم باشه چون احتمالا چون هم جنسمه درکم می کنه  

یه برهوت می خوام .. خیلی پرت ..خیلی دور  

خیلی ساکت ..خیلی ... 

آفتابو نمی خوام ..می خوام تو اون برهوت ماه باشه ستاره ها باشن ... خوشه پروین باشه سهبا باشه .. دب اکبر نه اصغر باشه ... ستاره ی قطبی باشه  

رنگ آسمون :  

بذار فک کنم ... : آها  

رنگ آسمون بادنجونی کبود باشه  

می خوام یه تپه هم باشه .. که یه گرگ روش باشه و هرزگاهی زوزه بکشهو تنمو بلرزونه  

سوار اسبم بشم ..رو یالش دس بکشمو .. اون از آرامش وجودش برام شیهه های بلند بکشه  

و من بهش بگم جانم  

دوس دارم بهش بگم آیسان ... به اسبم  

دستمو دور گردنش حلقه کنمو ..پیشونیمو بذارم رو گردنشو  

موهای یالشو با اشکام خیس کنم  

کاش من زبون اسبا رو می فهمیدم : آیسان هی شیه بکشهو به من بگه ساره بس کن 

من به احترامش سرمو بلند کنمو با پشت دستم اشکامو پاک کمو ...بهش بگم برو .... 

یواش برو .. 

قدم قدم برو... 

آیسان به حرفم گوش نده هو ....  با سرعتی هر چه تمام تر بتازونه  

 

بره بره بره بره بره بره بره تا سر از آسمون خدا در بیارم