-
به امید آن نشسته که ز گوشهای درآیی . . .
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 23:45
به امید آن نشسته که ز گوشهای درآیی . . . مه و مهر یار ما شد به امید تو خدا شد که زهی امید زفتی که زند در خدایی همه مال و دل بداده سر کیسه برگشاده به امید کیسه ی تو که خلاصه وفایی همه را دکان شکسته ره خواب و خور ببسته به امید آن نشسته که ز گوشهای درآیی به امید کس چه باشی که تویی امید عالم تو به گوش می چه باشی که تویی...
-
کامنتی از یک دوست عزیز . .
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 13:22
کامنت یکی از دوستان بی نام که به من خیلی لطف داشتن و می خواستن منو متوجه اشتباه نکرده م بکنن ( حرفی ندارم بگم .. . برامم مهم نیست / فقط اینو به دوست عزیزمون بگم که من تو این بلاگ از روزمرگی هام و فشار های روحیم می گم اصلا حرف شما صد در صد قبول / من از خودم تعریف می کنم ...من گناهکارم ..من فلانو فلانم من ساره آدم...
-
مزاحم تلفنی . . .
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1391 20:38
روز اول +شخص مزاحم ( که ادای آدمای متشخص رو در میاره ) :سلام _ من : سلام بفرمایید . . . اَلو . . . اَلو ...بفرمایید + ببخشید من بعدا باهاتون تماس می گیرم _ ( منم که چون تو دانشگاه بودم و سرم شلوغ بود اصلا متوجه نشدم چی گفت و با کی کار داشت و قطع کردم و برام اهمیتی نداشت ) روز دوم / ساعت 21:30 دقیقه ی شب : + سلام _سلام...
-
چی بگم آخه . . .
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 21:16
از خدا می خوا یه سری از این جنس ذکورای بی نام.وس به زمین گرم بخورن آخه چرا انقد کمبود دارن همه رو برق می گیره ساره رو چراغ موشی* چراغ موشی * نوعی وسیله ی بسیار قدیمی برای روشنایی که با نفت کار می کرد چی بگه آدم .. الحق که زن جماعت ضعیفه س کشیدم که دارم می گم ..کشیدم نیاین نگین چرا به جنس خودمون می گم ضعیف لعنت به جنس...
-
برام دعا می کنید . . .
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 21:26
بچه ها انگاری داره برای من اتفاق های خوبی می افته تو رو خدا .. خیلی برام مهمه برام دعا می کنید که هر چی خیره بشه خیلی برام مهمه قول می دم طی دو روز آینده بگم چه خبره برام دعا می کنید ! یعنی اگه این اتفاق بیفته شاید به زندگی امید وارم شم شاید روزی برسه که منم بتونم دس خیلی ها رو بگیرم یعنی میشه ای خدا هر چی کَرمته همون...
-
امتحان فردا . . .
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 23:18
فردا امتحان دارم و دارم سخت می خونم چشام درد گرفته و سمت راست مغزم کنار چشمم درد می کنه برام دعا کنید این امتحانو خوب بدم ..از اول هم برای این امتحان از همه درس ها بیشتر استرس داشتم برام دعا کنید لفطن دوستان نمی دونم چرا انقد احساس گر گرفتی می کنم حالا فکر کنید تو این هیرو ویر یه مزاحم تلفنی هم پیدا کردم اینش دیگه...
-
جوک مُک . . .
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 14:35
جوک مُک . . . بیا بگو گور بابای مامان غم دنیا ... نیگاه نیگاه تقصیر شماهاست می خوام برم درس بخونم نمی تونم .. یه روز خونه ایم ها . . . مگه می ذارید بیاید پس یه خورده چرتو پرت بخونید شاید خندیدید به پشه میگن: چرا زمستون پیداتون نیست؟؟؟ میگه: نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه!! سرهنگه داشته امتحان رانندگی میگرفته....
-
نذارید موهاتونو بکشم . . .
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 13:58
هی بچه ها من می خوام برم درس بخونم نبینم سرو صدا کنید مزاحمم بشید ها اگه از درس هام نمره های خوبی نیارم تقصیر شماهاست گفته باشم از درس هام نمره ی خوبی نیارم و معدلم الف نشه میام موهاتونو می کشم گفته باشم پس در این صورت : هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس دقایقی بعد نوشت...
-
فاجعه . . .
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 13:41
حوصله م سر رفته خدایی امتحان هامم داره شروع میشه نمی دونم از این همه مشغله چیکار کنم اون از کارای خونه اون از درس های مونده و دوره های نکرده چرا این جوریه این روزا روزام مدل همن و اصلا متفاوت نیستن و این یعنی فاجعه
-
:(
شنبه 20 خردادماه سال 1391 23:20
دلم خیلی برات تنگ شده / خیلی :(((
-
داریم به فا.ک می ریم و خودمون خبر نداریم ...
شنبه 20 خردادماه سال 1391 22:21
بچه ها به نظرتون چیکار باید بکنیم ؟ از کجا شروع کنیم برای درست کردن وضع این م.ملکت ؟ دیگه فکر می کنم وقتش شده خودی از خودمون نشون بدیم و این پیر پاتالای خونخوار دزد رو کنار بزنیم این انگلیسی تبار های س.گ صفت روباه منش رو م.ملکت راستی راستی داره به فا.ک می ره ژنباید که همین طوری دس رو دس بذاریم این همه از ملت پول فلانو...
-
من رفتم بالاخره . . .
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1391 22:54
راستی من اعتکاف رفتم و دعا های شما ها بود که جواب داد من می دونم
-
علل الحساب اینا رو داشته باشید . . .
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1391 16:05
من برگشتم سر فرصت میام نظرات رو جواب می دم و کلی داستان که تو این چن روز داشتم رو می نویسم و اینکه فعلا اسم بلاگم رو بی عنوان خواهم گذاشت بنا بر دلایلی و اینکه هیچی دیگه ...همین فعلا و علل الحساب پ ن : این چن روز که نبودم ..فرداد داداشو اون امید داداش ... لاالاالله لا ...چی بگه آدم آقایون فرمودن ما نیستیم کمرنگیم چن...
-
تموم لحظه هام خراب شد . . .
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 22:56
بااینکه من بهش گفتم می خوام برم اعتکاف و اون نذاشت و بهم تشر زد ..و منم بغض تو گلوم جمع شده بود .. و تلوزیون داشت فوتبال ایران و ازبک رو نشون می داد و داداشم ازگلی که انصاری زده بود ..خوشحال بود و جواد خیابانی که هی را به را تعریف می کرد ..جوری تعریف می کرد که انگاری ما ایرانیو .ایران جماعتو فوتبالیست هاشو ..راند...
-
باورم نمیشه که نمی تونم برم . . .
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 21:37
تازه از تهرون اومده بود غروبی بهش گفتم می خوام برم اعتکاف . . . بازم بهم تشر زد ...که آره این جوری و اون جوری امسال فک می کردم می تونم بعد از بیستو چن سال معتکف شم ولی نمی شم می خواستم برم یکی از دانشگاه های استان برای اعتکاف ولی نمیشه خیلی ناراحت شدم ..بغض گلومو گرفته بودو اشک تو چشام جمع شده بود جلو خودمو جلوشون...
-
همین طوری جهت عرض و عروض . . .
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 17:37
دو تذکر مهم / دی : شما یادتون نمیاد یه زمان مرد روش نمیشد بدون سیبیل بره تو خیابون! الان بعضیا بدون کیف آرایش نمیرن بیرون. مرد را ندا آمد اگر آرزوئی داری بکن که برآورده شود.عرض کرد اقیانوس آرام را آسفالت خواهم.ندا آمد سخت است آرزوی دیگری کن.گفت قدرتی خواهم که زنان رابشناسم ، ندا آمد اقیانوس را 2 بانده میخواهی یا 4...
-
داغ دل . . .
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 17:26
رفتنت آینهی آمدنت بود، ببخش شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم آسمانا! همه ابریم، گرهخورده به هم سر به دامان کدام عقدهگشا گریه کنیم ؟
-
روزتون مبارک . . . مرد های ایرونی
شنبه 13 خردادماه سال 1391 23:24
روز پدرو مرد و کلا جنس ذکور رو رو به داداش علی عزیز و یه برادر تمام عیار (دیوار ) / به داداش فرداد مهربان مهربان ها و دوست داشتنی و همه چیز دان (هفتمین قاب )/ به جناب خورشید عزیز (کشکول )/ به علی رضا خان با جنبه ( دویتور بوق )/ به فرشید قربان پور (سه رنگ )/ به داداش آرش استاد مهربان و دوست داشتنی (غرولند های یک جهان...
-
ساره ان روزا چشه . . . ؟
شنبه 13 خردادماه سال 1391 22:45
این روزا چیزی ندارم برا گفتن . . . یعنی دارم ولی حسش نیست ما تو دوستان بلاگر یه خانوم دکتر یا آقا دکتر نداریم بیاد ببینه ساره چشه ؟ :) ساره پست می ذاشت روزی چن بار قده دامنه ی سلسله جبال البرز ..حالا چی شده که نمی تونه بدذاره ؟ واقعا در عجبم
-
چای عطری دم کردم . . .
جمعه 12 خردادماه سال 1391 19:00
چیزی ندارم بگم جز این که چای عطری دم کردم چای می خورید براتون بریزم ؟ :)
-
حرف های نا گفته ی ۲
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1391 11:44
من نه دروغ می گم نه مال کسی رو حتی یه اپسیلون بدون رضایتش خورده م نه به نا محرم نگاه هرزه داشتم نه زیراب کسیو زدم نه به کسی کاری داشتم ولی همیشه سعی کردم تا می تونم به همه محبت کنم ولی کسی محبت منو نمی بینه ... تنها سود محبت من اینه که تو دیگران توقع بی جا ایجاد می کنه ..فک می کنن وظیفه مه خیلی تنهام ...خیلی تازه به...
-
حرف های ناگفته ی 1
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1391 08:45
مامانم کار تو باغ ...گل و گیاه پرورش دادن رو دوست داره .. از گل های خونگی بگیر تا باغچه تا باغ های بزرگ برای کاشتن صیفی جات و سبزی جات ...و تا کاشت برنج و گندم حتی بعد این همه سال گذشت از زندگی پدر و مادرم . . . امسال یکی از دوست های پدرم به پدرم پیشنهاد کاشت برنج داد ...و بهش گفت من زمینم رو در اختیارت قرار می دم...
-
ساره برو گورتو گم کن
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 23:10
دوس دارم روزی برسه که تو بلاگ هر کی نظر می ذارم نظرم رو تایید نکنه یا پاکش کنه یه بهم بگه سکوت ...مثه مدیر وبلاگ اعترافات یک خوشحال و مدیر وبلاگ سپیده دمی که بوی لیمو می دهد و مدیر وبلاگ همکنون این طوری دیگه حالیم میشه و تو کتم می ره که ساره نه تنها تو دنیای واقعی جایی نداره بلکه تو دنیای مجازی هم جایی نداره و باید...
-
بی . .
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 22:58
بی شرف ها بی غیرت ها بی پدر مادر ها بی ادب ها بی تربیت های مغرور ها از خود راضی های از دماغ فیل افتاده فک کردین کی هستین هان فک کردین کی هستین خیلی خودتون رو جدی گرفتین یه نفر کلا تو هستی ارزش داره ..اونم فقط و فقط خداست پ ن : اینجا قرار نیست هر چی گفته میشه شما عزیزان به خودتون بگیرید گفته باشم
-
می گن میاد ...
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 22:41
یه روز خوب میاد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 08:40
این یکی هم از قرار معلوم رفت و این 16 همین کیس بود و من دیگه طاقت ندارم که 20 بشه من به همین 16 همیش قانع بودم خو خدا می گه من می خوام ..من می گم خو اگه می خوای چرا درس نمی کنی کارارو ... خدا می خواد ولی ابزار آلات خداوندی از قرار معلوم نمی خوان اون هم می گن ما همه می خواستیم ولی نمی دونیم چه حکمتی تو ابزار آلات...
-
حالم به هم می خوره . . .
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 21:56
چقد دلم گرفته دلم غریب گرفته چیزایی که من حتی تو بلاگمم نمی تونم بگم هی با شمام شما مردایی که فک می کنید زناتون کلفتتونن شما مردای مذهبی که تو رسم و رسوم زنو شوهری هر جا مذهب به نفع شما ها باشه مذهبی می شید و اسلام و قرآن می کنید شما مردای روشنفکری که هر وقت نوبت خودتونه روشنفکرید و به زنتون که می رسه رگ غیرتتون...
-
دوس دارم تو دنیای مجازی الکی خوش باشم
یکشنبه 7 خردادماه سال 1391 22:19
هی روزگار مخاطب خاص نوشت : ما می ریم ملتو می خونیم براش نظر هم می ذاریم اون نمی کنه اقلش هر چن وقت یه بار اقلا به ما بفهمونه که می خونتمون .. البت اصلا مهم نیست که بخونه یا نخونه در واقع اهمیت مساله در اینه کلا طرف یه خورده زیادی مغروره و این غروره که آدمو اذیت می کنه البته منم تو خوندنش اصراری ندارم و صد البته نظر...
-
خطر از بیخ گوشم گذشت . . .
یکشنبه 7 خردادماه سال 1391 18:34
سلام چطورین شما ها قربون همتون ..قربون مرامتون خوبین دیگه آقا می دونید چرا بسته بودم .. یکی از دلایلش در واقع این بود که همین زهرا که اسمشو تو پست قبل پست روشنفکری برده بودم ..خب ! چشتون روز بد نبینه آدرس بلاگ من رو سیستمش بود ...اونم یهویی بازش کرد و خوندتش ..و وقتی داستان خودش و عاطفه رو که توسط من نوشته شده بود دید...
-
روشنفکری در 5 دقیقه . .
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 09:05
روشنفکرى در 5 دقیقه ! اگر جوان هستید، اگرآخرین مطلبی که مطالعه کرده اید تصمیم کبری بوده است، اگر قدرت تحلیل شما در حد پت و مت است ، اگر فرق اگزستانیالیسم و هویج را نمی دانید، نگران نباشید بسته های آموزشی *روشنفکری در در عرض ۵ دقیقه به بازار آمد * ۱) اولین اصل، یادگرفتن تعدادی لغت پرملاته! هرچی بیشتر بدونید بهتره اما...